مفت رندی است که کام از لب ساغر گیرد
شمع سان ز آتش می مغز سرش درگیرد
رهنما راهزن سالک تجرید بود
دشمن است آنکه سر دست شناور گیرد
در تمنای سر زلف بهم خوردهٔ او
دست بیتابی دل دامن محشر گیرد
می زخم آمده چون مهر زکهسار برون
ید بیضا بود آن دست که ساغر گیرد
نامهٔ شوق چو سوی تو به پرواز آید
هر نفس تازه کلاغی به کبوتر گیرد
همچو طفلی که به خواهش بمکد پستان را
زخم ما کام هوس زان سر خنجر گیرد
مگر از جرأت مستی شب وصلش جویا
گل شب بو به کف از زلف معنبر گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و تمایلات روحی میپردازد. شاعر در آن از زیبایی و جذبه معشوق سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه عشق و سرسپردگی به او میتواند انسان را به سمت شور و شوق سوق دهد. در این شعر، ساغر و می نماد لذت و سرمستی است و زلف معشوق نماد جذابیت و کشش. همچنین، شاعر به روابط بین عشق و درد، شوق و جدایی اشاره میکند و به طور کلی، فضای احساساتی و عاطفی را به تصویر میکشد که در آن عشق، اساسیترین موضوع است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی که به راحتی و بدون زحمت از لذتها بهره میبرد، شبیه شمعی است که به دلیل داشتن آتش درونش، به طور ناخواسته و سوختن، زیبایی و نورش را به نمایش میگذارد. در واقع، به قیمت سرما و سوختن خویش، چند لحظهای لذت میبرد. این تصویر اشاره دارد به این که گاهی برای دستیابی به لذتها، بایستی بهای سنگینی را پرداخت کرد.
هوش مصنوعی: راهنما کسی است که به سالک (مسافر روحانی) در مسیر تزکیه و طهارت کمک میکند، اما اگر کسی بخواهد خودمحور باشد و از مقام خود فراتر رود، در واقع دشمن پیشرفت اوست.
هوش مصنوعی: در آرزوی موی تابدار او، دل بیتابم به شدت به دامن سرنوشتم چنگ میاندازد.
هوش مصنوعی: دوستان زندگی را با شادی و نشاط میگذرانند، مانند خورشید که از افق میتابد. دستهایی که ساغر را میگیرند، به نوعی قدرت و جادو دارند که میتواند تغییرات شگفتانگیزی به همراه آورد.
هوش مصنوعی: وقتی نامهٔ عشق به سمت تو پرواز میکند، هر لحظه تازهای مثل کلاغی به کبوتر میرسد.
هوش مصنوعی: مانند کودکی که به خاطر میل و نیازش، پستان را میمکد، زخم دل ما نیز خواستهها و آرزوهایش را با سر خنجر میگیرد.
هوش مصنوعی: آیا باید به خاطر شجاعت و شور مستی، در شب وصال او، به دنبال گل شببو باشم تا با زلفی خوشبو آن را در دست بگیرم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در چمن گرد سمن چونکه بنفشه بدمد
عارض یار من آن را به زنخ برگیرد
بلبل از منبر گلبن چونکه درآید به سخن
سرخ گل جامه دران پایه منبر گیرد
قمری از سرو چو آهی بزند سوخته وار
[...]
چون مه پرده سرا چنگ ببر در گیرد
مطرب از پرده ی عشاق نوا بر گیرد
همچو شمعم برود آب رخ از آتش دل
کار شمع ار چه هم از آتش دل درگیرد
تا کند خون من از ساغر خونخوار طلب
[...]
دل چراغیست که نور از رخ دلبر گیرد
ور بمیرد ز غمش زندگی از سر گیرد
صفت شمع به پروانه دلی باید گفت
کین حدیثی است که با سوختگان در گیرد
مفتی ار فکر کند در ورق رخسارش
[...]
روز آنست که عالم طرب از سر گیرد
و آسمان کام دل خود ز زمین برگیرد
رایت فتح سر و قد کشد اندر گردون
گلبن باغ سعادت ز ظفر برگیرد
چون عروسان به سر تخت برآید خورشید
[...]
بامدادان که سر از خواب گران برگیرد
چشم مخمور بتم شیوهٔ دیگر گیرد
هر که لب بر لب جان بخش تو ساید به صبوح
هیچ شک نیست که او زندگی از سر گیرد
رخ چون سیم من خسته جگر ای دل و دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.