گنجور

 
جویای تبریزی

هر نالهٔ دل من آواز دلگشایی است

هر آه شعله سوزم مکتوب آشنایی است

هر داغ سینهٔ من مجنون خانه سوزی است

هر قطرهٔ سرشکم طفل برهنه پایی است

هر سبزه ای در این باغ آشفته ای است بی خود

هر خار این گلستان کلک سخن سرایی است

هر سنبل پریشان رند سیاه مستی است

هر گل به رنگ خورشید جام جهان نمایی است

از زور طبع بگرفت ملک سخنوری را

جویا به کشور هند طوطی خوش نوایی است