گنجور

 
جویای تبریزی

سررشتهٔ امل همه ای دل به دست تست

تعمیر قصر عافیت اندر شکست تست

ترسیده چشم آینه رویان روزگار

از صافیی که با قدرانداز شست تست

قمری همین نه در گلوی تو است طوق

آزاده سرو هم به چمن پای بست تست

از خط جام حلقه کند نام باده را

این نشئه ای که در نگه نیم مست تست

جویا به خون نشسته گل و لاله در چمن

از رشک رنگ و بوی بت می پرست تست