حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است
فرصت امروز صرف کار فردا کردن است
بهر شهرت گوشه گیریهای ارباب ریا
خویش را چون بوی گل در پرده رسوا کردن است
در خمار باده استغنا زدن بر می فروش
ناز بیجای گدا بر اهل دنیا کردن است
ساختن با کنج تنهایی ز عزلت خویش را
بهر سیر خلد امروزش مهیا کردن است
جستن از تنهای خاکی پرتو اظهار حق
مهر را در ذرهٔ ناچیز پیدا کردن ا ست
دور بینی می کند از عینک دل دیده اش
هر کرا امروز فکر کار فردا کردن است
هیچکس از خرقه پوشی تارک دنیا نشد
ترک خود کردن بر ما ترک دنیا کردن است
نشکفد هرگز به روی ما گل رخسار یار
بی دماغی کار او در کار جویا کردن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وجد بال شاهباز جان ز هم وا کردن است
پایکوبی زندگی را در ته پا کردن است
جوش بیتابی زدن در آتش وجد و سماع
شیره جان را ز درد تن مصفا کردن است
محمل جان را به منزل بی قراری می برد
[...]
امتحان خلق دل پامال سودا کردن است
عشق عبرت کردن آزار تماشا کردن است
چشم خونگرمی ز هر افسرده خونی داشتن
نبض آتش ز آستین موج پیدا کردن است
خواب راحت دیده ای نام تحمل می بری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.