در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها صائب تبریزی مصرع یا بیتی از اسیر شهرستانی را عیناً نقل قول کرده است:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷ :: اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸
صائب تبریزی (بیت ۱۲): این جوابِ آن غزل صائب، که میگوید اسیر - خواب چون گردد گران، بیدار میسازد مرا
اسیر شهرستانی (بیت ۱): باده چون زور آورد هشیار میسازد مرا - خواب چون گردد گران بیدار میسازد مرا
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۱:اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را - جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را - جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶:جنون دانسته گستاخ تماشا میکند ما را - که میداند حجاب عشق رسوا میکند ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰:فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را - فشاندم در غبار خاطر خود، دانهٔ خود را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را - فشاندم در غبار خاطر خود دانه خود را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:چه گویم با کسی راز دل دیوانه خود را - که خوابم می برد گر سرکنم افسانه خود را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۲۳:همین نه خانهٔ ما در گذار سیلاب است - بنای زندگی خضر نیز بر آب است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۰:ترا که عالم آیینه عالم آب است - چه احتیاج به تحصیل باده ناب است؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۱:به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است - بیاض دیده روشندلان شکرخواب است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۲:غبار هستی ما پرده دار سیلاب است - کتان طاقت ما شیر مست مهتاب است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۳:ریاض هستی ما سبز از می ناب است - بنای زندگی ما چو خضر بر آب است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۳:مرا به میکده صد منت از می ناب است - که حسن ساقی از او نور چشم احباب است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۲:ذوق نظارهٔ گل در نگه پنهان است - ای مقیمان چمن، رخنهٔ دیوار کجاست ؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۴:خار خاری به دل از عمر سبکرو مانده است - مشت خار و خسی از سیل به ویرانه به جاست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۸:رَفتن از عالَمِ پُرشور، بِه از آمدن است - غنچه، دلتَنگ به باغ آمد و؛ خندان، برخاست!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۸۴:جوی شیر از جگرِ سنگ بُریدن، سهل است - هرکه بر پای هوس تیشه زند، کوهکَن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۲۳:غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است - خواب ایام بهارم به خزان افتاده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۴۱:نفس سوختهٔ لاله، خطی آورده است - از دل خاک، که آرام در آنجا هم نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:چهره صاف تو آیینه اندیشه نماست - جان ز سیمای تو چون آب ز گوهر پیداست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۱:از لب خشک صدف ریزش نیسان پیداست - خشکی بحر ز سر پنجه مرجان پیداست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷۲:سبزه خط تو راه دل آگاه زده است - این چه خضرست ندانم که مرا راه زده است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹:حال دل را تنم از ضعف زبانم گویاست - راز آتش ز جگر تشنگی خس پیداست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵۱:اظهارِ عشق را، به زبان، احتیاج نیست - چَندان که شد نِگَه به نِگَه آشنا، بس است!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۹۵:بر حُسنِ زودسِیرِ بهار، اعتماد نیست - شبنم، به روی گُل، به امانت نشسته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۹۶:از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست - دیوانهای میانهٔ طفلان نشسته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۵:سر رشته امید ز رحمت گسسته نیست - تا لب گشاده است در توبه بسته نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۶:مقبول نیست طاعت هر کس شکسته نیست - استاده را ثواب نماز نشسته نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴۶:گل خانه زاد خاک ره انتظار کیست - پرواز عندلیب به بال غبار کیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۵۵:زِ خُم، طلوعِ سُهِیلِ شراب، نزدیک است - زِ کوه، سَرزدنِ آفتاب، نزدیک است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۰:ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است - ز کوه سر زدن آفتاب نزدیک است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:ز تاب اینکه به رویت نقاب نزدیک است - به دل چو زلف تو صد پیچ و تاب نزدیک است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۷۵:پرستشی که مدام است، می پرستی ماست - شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۹:پرستشی که مدام است می پرستی ماست - شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵:به رنگ باده صراحی طلسم هستی ماست - قدح مصاحب ایام تنگدستی ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۷۲:زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟ - که روز من به شتاب شب وصال گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۹:ز من مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت - که روز من به شتاب شب وصال گذشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۷:دمی که مست حیا از من آن غزال گذشت - ز رشک دیده چه گویم به دل چه حال گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۱۲:حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد - به نسیمی ورق لاله و گل بر گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۶:آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد - گره دل شود آن قطره که گوهر گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۷:سخن عشق محال است مکرر گردد - بحر در هر نفسی عالم دیگر گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۸:حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد - به نسیمی ورق لاله و گل برگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵۹:هرکه باریک شد از فکر، سخنور گردد - رشته شیرازه جمعیت گوهر گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۲:دل اگر شیفته موجه ساغر گردد - رویش از قبله ابروی بتان برگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۱۹:گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش میگردد - سبو چون خالی از می گشت، بار دوش میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵۰:گرانی میکند بر تن چو سر بیجوش میگردد - سبو چون خالی از می گشت بار دوش میگردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲:چه شد گردیدهام حیران، لبم خاموش میگردد - شب وصلت در و دیوار چشم و گوش میگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۲۷:ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن - چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۲:کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد - که چون آیینه از جوهر زره زیرقبا دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۳:مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد - چه غم دارد زخار آن کس که آتش زیر پا دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۴:کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟ - که آن گل خار در پیراهن از نشو و نما دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳:پس از عمری به رویم گر نگاهی کرد جا دارد - شهید زخم شمشیر تغافل اجرها دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵:صدف گوهر چمن گل ابر باران دل وفا دارد - ندارد هرکه امیدی به کس چون من تو را دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۴۹:عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد - خار و خس را زودتر دریا به ساحل میبرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹:جنبش مژگان حضور از دیده و دل می برد - چشم بسمل لذت از دیدار قاتل می برد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۰:عشق اول ناتوانان را به منزل می برد - خار و خس را زودتر دریا به ساحل می برد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸:از من و بلبل صبا صبر و تحمل می برد - خاک راهت را به باغ از دامن گل می برد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۵۹:در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید - بر صفحهٔ دریا نتوان مشق شنا کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۷۳:بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد - تا کعبه روان روی به بتخانه گذارند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶۲:تنها نه صفا خط ز لب لعل بتان برد - کاین مور حلاوت ز شکر خند نهان برد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۱:دل زخم که جان داغ که گل خار که دارد - حیرت به کف آیینه دیدار که دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۲:آنانکه هوس مائده کام شناسند - هر ساغر کم حوصله را جام شناسند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۳:حیرانی ما باغ و بهار است ببینید - آیینه پر از نقش و نگار است ببینید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۳۲:کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟ - شمع در راه نسیم صبح گردن میکشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۸:کی سر از تیغ شهادت جان روشن می کشد؟ - شمع در راه نسیم صبح گردن می کشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۹:تیرگی از مد احسان جان روشن می کشد - رشته میل آتشین در چشم سوزن می کشد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱:بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد - گر شود گلشن ز خونم رنگ دامن می کشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۷۴۱:شوق من قاصد بیدرد کجا میداند؟ - آنقدر شوق تو دارم که خدا میداند!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷۷:شوق من قاصد بیدرد کجا می داند؟ - آنقدر شوق تو دارم که خدا می داند!
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:چشم ما پاک بود پاک حیا می داند - دل ما صاف بود صاف وفا می داند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۶۵:گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود - چون صدف گر آب نوشم، عقدهٔ دل میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۸:گر شکر در جام ریزم زهر قاتل میشود - چون صدف گر آب نوشم عقده دل میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۹:جان بیمغزان به خاک تیره واصل میشود - کاروان کف بیابان مرگ ساحل میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۰:دل به تن یکرنگ چون گردید باطل میشود - گوهر از گرد کسادی مهره گل میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۱:دل خراب از خندهٔ پنهان آن گل میشود - سنگ این مینای خالی پرتو مل میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰۶:در وجود ما شراب تلخ باطل می شود - از زمین شور ما افسوس حاصل می شود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴:از من آن چشم تغافلکیش غافل میشود - گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل میشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۵۲:صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر - عیش رمیده را به کمند شراب گیر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳۷:صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر - عیش رمیده را به کمند شراب گیر
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳:بحر وجود محشر موج و حباب گیر - قطع نظر ز دل کن و عالم خراب گیر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱:کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۲:کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۳:برگ عیش من بود رنگینی افکار خویش - از تماشای بهشتم فارغ از گلزار خویش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۴:زیر یک پیراهن از یکرنگیم با یار خویش - بوی یوسف میکشم از چشم چون دستار خویش
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۶:تا به کس روشن نسازم کفر ایمان بار خویش - همچو شمع از خلق پنهان کرده ام زنار خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴:تانظر از گل رخسار تو برداشتهام - مژه دستی است که در پیش نظر داشتهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰۳:تا نظر از گل رخسار تو برداشته ام - مژه دستی است که در پیش نظر داشته ام
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۱:گرچه سودای تو یک عمر به سر داشتهام - بیخودم بیخود اگر از تو خبر داشتهام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۲:منه انگشت بر حرفم، اگر درد سخن داری - که بر هر نقطه من صد بار چون پرگار گردیدم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۸:به کویش در لباس بوالهوس بسیار گردیدم - نمی دانم چرا شایسته آزار گردیدم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۱:ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان - اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۱:زند پهلو به گردون کوه عصیانی که من دارم - به صد دریا نگردد پاک دامانی که من دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷:نمی گنجد به محشر فوج عصیانی که من دارم - اجل شرمندگیها دارد از جانی که من دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۵:نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم - مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۷:نگاه گرم را سرده به جانم تا دلی دارم - مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳:ستمکش چون دل خس پاره آتش دلی دارم - تماشا باده پیما بی محابا قاتلی دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۶:گرفتم این که نظر باز میتوان کردن - به بال چشم، چه پرواز میتوان کردن؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱۹:گرفتم این که نظر باز می توان کردن - به بال چشم چه پرواز می توان کردن؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۲:بهانه را پر پرواز می توان کردن - به وضع هر دو جهان ناز می توان کردن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۱:به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من - به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۱:سبک جولانتر از برق است حسن لاله زار من - به یک خمیازه گل می شود آخر بهار من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۲:به یک خمیازه گل طی شد ایام بهار من - به یک شبنم نشست از جوش خون لاله زار من
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۶:ز بس در عشق شد صرف خموشی روزگار من - نفس در خاک می دزدد پس از مردن غبار من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:عشق کو تا گرم سازد این دلِ رنجور را - در حریمِ سینه افروزد چراغِ طور را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:نیست از سنگِ ملامت غم سرِ پر شور را - کس نترسانده است از رطلِ گران مخمور را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:خط نسازد بی صفا آن عارضِ پر نور را - از نسیمِ صبح پروا نیست شمعِ طور را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:چون ز می افروختی آن عارضِ پر نور را - داغِ بیتابی چراغان کرد کوهِ طور را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳:بسکه بر هم زد ز ترکش خانه زنبور را - کرد چون مژگان به چشمم ظلمتستان نور را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را - کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:سر به گردون میدهم این آهِ پُر تأثیر را - میزنم آتش به سقف این خانهٔ دلگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:وصفِ زلفِ یار عاجز میکند تقریر را - دوریِ این راه، کوته میکند شبگیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:مُهرِ خاموشی کند کوتهزبان تقریر را - این سپر دندانه میسازد دمِ شمشیر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:خوب دارد زاهدِ شیاد، داروگیر را - دامِ دردانه است پنهان سبحهٔ تزویر را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲:چرخ میداند عیار آه پرتأثیر را - میتوان در زخم دیدن جوهر شمشیر را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴:رخصت طوفان دهم گر اشک عالمگیر را - گم کند چون موج دریا رشته تدبیر را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:غوطه دادم در دلِ الماس داغِ خویش را - روشن از آبِ گهر کردم چراغِ خویش را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:تر به اشکِ تلخ میسازم دِماغِ خویش را - زنده میدارم به خونِ دل چراغِ خویش را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:کرده ام از خون دل خالی ایاغ خویش را - می رسانم از می حسرت دماغ خویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:حسن چون آرد به جنگِ دل سپاهِ خویش را - بشکند بهرِ شگون اول کلاهِ خویش را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:آنکه گرداند ز ما دانسته راه خویش را - کاش می آموخت برگشتن نگاه خویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:ساختم از قتل نادِم دلربای خویش را - عاقبت زان لب گرفتم خونبهای خویش را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵:پیش می میرم به راهت نقش پای خویش را - گرد سرگردم زیادت مدعای خویش را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷:مرکزِ خاک است گردون آسمانِ عشق را - لامکان یک پله باشد آستانِ عشق را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:نیست ماه و آفتابی آسمانِ عشق را - روشنی از آه باشد دودمانِ عشق را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:لاله می روید ز بستر ناتوان عشق را - شعله پرورده است مغز استخوان عشق را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:تَرزبانی معدنِ زَنگار میسازد مرا - خامشی آیینهٔ اسرار میسازد مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:باده چون زور آورد هشیار میسازد مرا - خواب چون گردد گران بیدار میسازد مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸:نیست تاب درد غربت جان افگار مرا - با قفس آزاد کن مرغ گرفتار مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا - خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:گرچه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا - در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا - کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:گر به دام افتد هوای گلستان در سر مرا - آتش پرواز گردد یاد بال و پر مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا - خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:پرده ظلمت نپوشد چشم حیران مرا - شمع کافوری است بیداری شبستان مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا - کرم شب تابی برافروزد شبستان مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:برگ کاهی نیست کشت نابسامان مرا - خوشه از اشک پشیمانی است دهقان مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴:گشته سودای غمش هم درد و هم درمان مرا - می تراود آب خضر از آتش پنهان مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را - می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را - می کند دربسته آهی خانه آیینه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را - نیست صدر و آستانی خانه آیینه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۰:نیست ظرف راز عشق او حریم سینه را - آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۷:شوخی راز محبت می شکافد سینه را - آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸:کرده ام از غیر خیال دوست خالی سینه را - از غبار آرزو شستم دل بی کینه را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹:صبح شد ساقی بده جام می دیرینه را - تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را - می کند بی تابی دل سنگسار آیینه را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰:گر دلم پنهان نسازد در غبار آیینه را - شعله از خجلت گدازد چون شرار آیینه را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱:داده ای ذوق شراب بی خمار آیینه را - کرده ای خوش جام سرشاری به کار آیینه را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:در گذر ای آسمان از وادی آزار ما - شیشه خود را مزن بر سنگ بی زنهار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:از ته دل نیست در میخانه استغفار ما - خوابها در پرده دارد دیده بیدار ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما - شور محشر خنده کبکی است در کهسار ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:زلف ساقی گر نیندازد گره در کار ما - سبحه گردد شرمسار زهد از زنار ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰:حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما - گردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما - لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱:سر به دیوار ندامت می زند تدبیر ما - راه بیرون شد ندارد کوچه زنجیر ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۹:شد فزون بیغم شکست خاطر دلگیر ما - کو خراجی تا کند بار دگر تعمیر ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:تا خرام قامت او برد از سر هوش ما - پشت بر دیوار چون محراب ماند آغوش ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما - صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما - شد چو مجنون دیده ما حلقه فتراک ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:دور چشم بد زسوز سینه غمناک ما - بعد مردن گل کند یا رب سپند از خاک ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵:گرچه ما را نیست بر روی زمین ویرانهای - خانه ها چون گنج در زیر زمین داریم ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۲:عقد گوهر چون صدف در آستین داریم ما - خونبهای خویش در زیر نگین داریم ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما - دست و تیغ عشق را زخم نمایانیم ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۳:حرف عشق دوست را افسانه می دانیم ما - سایه های بید را دیوانه می دانیم ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را - گهر چون ابر می ریزد ز دامن سایل ما را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:به امید کسی نگذاشت بیدادش دل ما را - خدا اجری دهد در کشتن ما قاتل ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را - مکن نومید از حسن قبول افسانه ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:نمی باشد ز بی برگی چراغی خانه ما را - ز چشم جغد باشد روشنی ویرانه ما را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:ز بت چون پاک سازد بت شکن بتخانه ما را؟ - که می روید بت از دیوار و در کاشانه ما را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را - زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹:الهی آشنا کن ساقی بیگانه ما را - که از زهر نگاهی پر کند پیمانه ما را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:ندارد در خور من باده ای گردون مینایی - مگر از خون دل لبریز سازم ساغر خود را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:سبک از حرف بی مغزان نسازم گوهر خود را - نبازم همچو کوه از هر صدایی لنگر خود را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:مزن بر سنگ پیش سخت رویان گوهر خود را - به هر آیینه تاریک منما جوهر خود را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲:ز بی سرمایگی دادم سرانجامی سر خود را - به دست صد شکست دل سپردم ساغر خود را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان - که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را - که خون رقص روانی می دهد تعلیم بسمل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟ - که گلبانگ رحیل افسانه خواب است غافل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را - که نتوان راست گردانیدن این دیوار مایل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:مهیا در دل تنگ است برگ عیش بلبل را - ز خود طرف کلاه غنچه بیرون آورد گل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را - نشد روشن چراغ از شعله آواز بلبل را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را - که بی برگی به سامان می کند کار توکل را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:مکن در بزم روشن وصف آن شیرین شمایل را - که رشک آتش زند در سینه جان شمع محفل را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:نظر کن در ترازو داری آن خورشید تابان را - اگر در پله میزان ندیدی ماه کنعان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱:به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را - غبار خط لب بام است این خورشید تابان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:ز باران جمع گردد خاطر آشفته مستان را - رگ ابری کند شیرازه این جمع پریشان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:ز روی لاله گون متراش خط عنبرافشان را - مکن زنهار بی شیرازه دلهای پریشان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را - که باشد ناگزیر از مد بسم الله دیوان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟ - که سازد طفل بازیگوش کاغذباد قرآن را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:مسخر کرد خط عنبرین رخسار جانان را - پری آورد در زیر نگین ملک سلیمان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را - که خاموشی بود کمتر، چراغ زیر دامان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۲:نلرزد چون دل از دهشت چو برگ بیدپیران را؟ - که عینک هست میزان قیامت دوربینان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۳:به آسانی شود دلها مسخر گوشهگیران را - ید طولاست در صید مگسها عندلیبان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۴:کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشان را - که سازد کعبه در ایام موسم جمع دامان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۵:ز نقصان گهر باشد گرانخیزی بزرگان را - که خودداری میسر نیست گوهرهای غلتان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۶:نشاط ظاهر از دل کی برد غمهای پنهان را؟ - گره نگشاید از دل خنده سوفار پیکان را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۶۷:عدالت عمر جاویدان دهد فرمانروایان را - سبیل خضر کن همچون سکندر آب حیوان را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹:کسی طی می تواند کرد راه ای بیابان را - که پای شوق او از سبزه نشناسد مغیلان را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳:صفای ساعدت نیلی شمارد دست موسی را - بناگوش تو سازد تازه ایمان تجلی را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:چه دردسر دهم دیوانگی با سختجانی را - غرورش طعن الفت میزند شیرین و لیلی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را - ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:مکن در کار گلشن جلوههای انتخابی را - مده بر باد رنگ و بوی گلهای نقابی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را - چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:جواب از خود رود چون بر زبان آری سؤالی را - شنیدن محو گردد گر به کس گویی خیالی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را - مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:مده از دست در پیری شراب ارغوانی را - شراب کهنه از دل می برد یاد جوانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را - که یک رهبر به منزل می رساند کاروانی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۲:به خاموشی سرآور روزگار زندگانی را - اگر دربسته می خواهی بهشت جاودانی را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:به پیری بازگشتی هست لازم هر جوانی را - حساب خار خشکی نیست تیر بی کمانی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸:زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را - به قدر فلس باشد خار زیر پوست ماهی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹:ز هجران که دارد لاله داغی دلسیاهی را؟ - غزال دشت از چشم که دارد خوش نگاهی را؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:نماید جلوهاش اکسیر جانها خاکراهی را - خرامش گل زند بر سر ز نقش پا گیاهی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را - که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را - که کوری کاسه دریوزه می گردد گدایی را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:جنون کو تا نثار دل کنم آشفته رایی را - زعریانی لباس تازه بخشم خود نمایی را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:تلخیِ عالمِ ناساز شراب است مرا - تریِ بدگهران عالمِ آب است مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:با تمنای تو بسیار حساب است مرا - درس دل خوانده ام،آیینه کتاب است مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۸:دل پریخانه آن روی چو ماه است مرا - یوسفی در بن هر موی به چاه است مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:سرمه حیرتش اکسیر نگاه است مرا - سایه گل به نظر چشم سیاه است مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:در بیابان طلب، راهبری نیست مرا - سر پرواز به باد دگری نیست مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:از دل مردم عالم خبری نیست مرا - چه کنم غیر وفا نامه بری نیست مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸:دل سیه شد ز سیه خانه افلاک مرا - کی بود آینه زین زنگ شود پاک مرا؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲:صبح بیدار ندارد نظر پاک مرا - آب در شیر کند دیده نمناک مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟ - چند باشد چو زره زیر قبا جوهر ما؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما - چه کند خشکی عالم به دماغ تر ما؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵:تا به کی دور بود سایه ابراز سر ما؟ - خشک باشد لب ما چون جگر ساغر ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۷:گل غم داغ جنون سوخته تا بر سر ما - تشنه خون تمناست لب ساغر ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟ - که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما - پیش خم گردن خود کج نکند شیشه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶:رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما - پنجه در پنجه الماس کند تیشه ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما - بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:آب حیوان زند آب در میخانه ما - می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما - برق را تنگ در آغوش کشد دانه ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۵:می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما - بال پرواز شود باده به پیمانه ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۶:سینه صافند به هم عاقل و دیوانه ما - زهد و مستی دو حبابند ز پیمانه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲:علم نصرت ما آه سحرگاهی ما - مهر خاموشی ما چتر شهنشاهی ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:جذبه شوق تو خضر ره آگاهی ما - می گدازد نفس برق ز همراهی ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲:عجب که یک دلِ خوش در جهان شود پیدا - ز شورهزار کجا گلسِتان شود پیدا؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴:ز سیر قدر بهار و خزان شود پیدا - ز خار و گل هنر باغبان شود پیدا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:ارگ چه سیل فنا برد هر چه بود مرا - ز بحر کرد کرم خلعت وجود مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:جنون به مستی و هشیاری آزمود مرا - ز بسکه محو تو بودم ز خود ربود مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴:کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا - شراب کهنه دهد تازگی دماغ مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹۱:حذر ز ناخن الماس نیست داغ مرا - که برگریز بود برگ عیش باغ مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:چو شمع سوختگی تر کند دماغ مرا - نگاه گرم دهد روشنی چراغ مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴:به هر ترنمی از جای می رود دل ما - سبک رکاب چو بوی گل است محمل ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱:بهار تنگدلی سبز کرد حاصل ما - عبیر غنچه غبار خرابه دل ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۱:ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما - خمار صبح ندارد می شبانه ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:ز عندلیب چه پرسی نشان خانه ما - که پی نبرده صبا هم به آشیانه ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸:پیچیده است دست تو دست کلیم را - در حقه کرده لعل تو در یتیم را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:پرورده لطف سایه ات امید و بیم را - گردیده خضر جذبه ره مستقیم را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۳:از آفتاب عشق نگردید رنگ من - آتش چه پختگی به ثمر می دهد مرا؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:لعلت زجام شیر و شکر می دهد مرا - ساغر ز آبروی گوهر می دهد مرا
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:با زلف کار نیست رخ یار دیده را - ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۹:طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟ - آرام نیست کشتی طوفان رسیده را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷:باشد خطر ز وصل جدایی کشیده را - تیغ اجل در آب بود سگ گزیده را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴:مگذار بر زمین دل شبها پیاله را - از باده برگ لاله کن این داغ لاله را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹:چشمت به خاک ریخته خون پیاله را - بخشیده توتیای نگه چشم لاله را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۲:شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما - آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳:چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما - کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴:آماده است از دل پر خون شراب ما - در آتش است از جگر خود کباب ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما - غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۰:چون نی ز ناله نیست تهی بندبند ما - آه ار نفس زیاده کشد دردمند ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۱:دود از نهاد خلق برآرد گزند ما - افتد به کار شعله گره از سپند ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۲:داغ است لاله زار دل دردمند ما - خواند نوا به آتش سوزان سپند ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۳:غافل مشو ز رتبه شوق بلند ما - از ساق عرش (حلقه) رباید کمند ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴:رام طاعتیم و کشاکش کمند ما - صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۰:آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما - فانوس گردباد شود بر چراغ ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۵:تا کی به شعله ای نزند جوش داغ ما؟ - پیش از فتیله چند بسوزد چراغ ما؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴:تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما - آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴:رنگین تر از حناست بهار و خزان ما - بر دست خویش بوسه دهد باغبان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵:لرزید بس که دل به تن ناتوان ما - خالی ز مغز شد قلم استخوان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۶:روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟ - چون شمع کشته است زبان در دهان ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷:زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما - گردید رفته رفته زمین آسمان ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:از بسکه خورد نیش خموشی بیان ما - خون شد به رنگ غنچه زبان در دهان ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰:صبح جهان بود نفس غم زدای ما - جان تازه می شود زدم جانفزای ما
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۱:رزق ملایک است نوای رسای ما - چون می شود بلند نگردد نوای ما؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۷:گرد فتادگی شده بال همای ما - منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۵:وقت است جوش باده زند لاله زارها - میگون شود ز لاله لب جویبارها
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵:گردون ز بسکه برد غمت در دیارها - از روز من گرفت سبق روزگارها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۴:نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را - از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰:گر صدق کلامت ندهد بال یقین را - پرواز تجرد که دهد روح امین را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸:بی برگی ما برگ نشاط است چمن را - شیرازه گلزار بود خار و خس ما
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:آیینه شود دود چراغ نفس ما - خورشید بود سایه خار هوس ما
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۱:ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را - رشته آه در گره فکر گرهگشای را
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:مست تو جلوه گر دهد جام جهان نمای را - آینه جنون کند عقل برهنه پای را
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۲:ای فکر تو نقشبند جانها - یک حلقه ذکرت آسمانها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۳:ای حسن تو برق خانمانها - عشق تو دلیل آسمانها
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:ای نام تو قبله زبانها - چشم دلها چراغ جانها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸:پیوسته خورد دل خون از بیغمی جانها - از خنده سوفارست دلگیری پیکانها
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹:تا چند خبر پرسی از بیسروسامانها - دیوانه کجا باشد در کوه و بیابانها
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۵:به نگاهی دل خون گشته ما را دریاب - به چراغی سر خاک شهدا را دریاب
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:مست نازی نتوان گفت که ما را دریاب - سوی خود بین و دل اهل وفا را دریاب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۹:بردار دل ز عالم خاکی، صفا طلب - از تنگنای جسم برون آ، هوا طلب
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:دل را بسوز و درد نهان را دوا طلب - چون شعله از گداختگی توتیا طلب
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۸:آن که رنگ خط به رخسارش ز مشک ناب ریخت - خار در پیراهن خورشید عالمتاب ریخت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:عشق نیرنگ تغافل با دل بیتاب ریخت - همچو گرد سرمه از چشم غزالم خواب ریخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۷:خاکساری برگ عیش خاطر آگاه ماست - چون گهر گرد یتیمی خاک بازیگاه ماست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۹۳:خاکساری بزم عیش خاطر آگاه ماست - چون گهر گرد یتیمی خاک بازیگاه ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶:گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است - مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۱:سرنوشتم چون تمنا چین ابرویی بس است - بازگشتم چون تماشا با گل رویی بس است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۲:نیست یک تن در جهان گویا، اگر گویا دل است - چشم بینا پرده خواب است اگر بینا دل است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:نی همین نقش پی شوق جنون پیما دل است - شبنم خاری که می بینی در این صحرا دل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۲:توبه از می در بهار نوجوانی مشکل است - تشنه بر گشتن ز آب زندگانی مشکل است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:پیش او اظهار غمهای نهانی مشکل است - همزبانی با زبان بیزبانی مشکل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۱:جان غافل را سفر در چار دیوار تن است - پای خواب آلود را منزل کنار دامن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۲:هستی دنیای فانی انتظار مردن است - ترک هستی ز انتظار نیستی وارستن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۳:حاصل شمشیر برق از کشت ما خون خوردن است - باد دستی خرمن ما را دعای جوشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۴:در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است - در تجرد سوزنی همسنگ کوه آهن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۵:اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است - سختی از دوران نبیند دانه تا در خرمن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۶:مجلس امشب از فروغ لاله رویان روشن است - بی خبر هر سو که می غلطد نگاهم گلشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۷:از عزیزان دیده پوشیده من روشن است - بوی پیراهن کلید خانه چشم من است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۸:تن چون شد از زخم جوهردار، حصن آهن است - دل مشبک چون شد از پیکان، دعای جوشن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۰۴:بی خبر از غفلت خویش است تا جان در تن است - پای خواب آلود بیدارست تا در دامن است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:کشته ناز تو کی با کش ز طعن دشمن است - زخم تیغت چون حمایل شد دعای جوشن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۱:وجد بال شاهباز جان ز هم وا کردن است - پایکوبی زندگی را در ته پا کردن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۲:حق پرستی، قطره را در کار دریا کردن است - خودشناسی، بحر را در قطره پیدا کردن است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱:امتحان خلق دل پامال سودا کردن است - عشق عبرت کردن آزار تماشا کردن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۲:افسر سر گرمی مهر از فروغ جام اوست - خرده انجم سپند روی آتش فام اوست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:درد بیدرمان دوای جان بی آرام اوست - تلخی مردن شراب صاف درد آشام اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۳:شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است - خانه چون تاریک شد بینا و نابینا یکی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۸:در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی است - شیشه را از روی نسبت اصل با خارا یکی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۰:چون شود فربه، نماند روح پنهان زیر پوست - می درد، چون مغز کامل شد، گریبان زیر پوست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳:کرده خونم را صف مژگان چراغان زیر پوست - موج نشتر می زند نبض شهیدان زیر پوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۲:شکوه ام آتش زبان گردیده است از خوی دوست - آه اگر آبی بر این آتش نریزد روی دوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۳:تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست - در کمند آرد صبا را زلف عنبر بوی دوست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴:بیقراریهای عشق آیینه دار خوی دوست - همچو گل می خندد از سیمای عاشق روی دوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۴:شمع فانوس خیال آسمان پیداست کیست - شعله جواله این دودمان پیداست کیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰:صیقل رسوایی راز نهان پیداست کیست - مو به مویم تا به مغز استخوان پیداست کیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۸:(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست - گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹:توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست - راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۰:پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست - جای در چشم است آن کس را که بر دل بار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۱:عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست - هر کمانی در خور طاق بلنددار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۲:افسر زرین سر آزاده را در کار نیست - نقش عیب کاسه چینی است چون مودار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳:گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست - غفلت سرشار ما را باعثی در کار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۴:رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست - پیش ارباب کرم جرمی چو استغفار نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۱۹:جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست - رو به هر جانب که می آری به جز دیوار نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷:همزبان بزم ما غیر از در و دیوار نیست - باده می نوشیم اما نشئه ای در کار نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۴:وصل زلف او به دست کوشش تدبیر نیست - دوری این راه از کوتاهی شبگیر نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۵:روی سخت کوه را پروایی از شمشیر نیست - در گرانجان تبت وارونه را تأثیر نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷۶:حسن را جز چشم حیران، دست دامنگیر نیست - عکس را پای سفر ز آیینه تصویر نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹:همتم را ترک عالم کمتر از تسخیر نیست - عشق بی طالع کم از اقبال عالمگیر نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۱:آرزو بسیار و آهم در دل درویش نیست - دشت پر نخجیر و یک ناوک مرا در کیش نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۲:حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست - مد عمر جاودانش آه حسرت بیش نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۳:آه مظلومان برون آید ز لب بی اختیار - ناوک دلدوز را آسودگی در کیش نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲:گرچه از سامان حیرانی نظر درویش نیست - جلوه بسیار است دل را یک تماشا بیش نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۹:آب کن در شیشه ساقی گر شراب صاف نیست - کشتی ما را به خشکی بستن از انصاف نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۰:در سر مشکل پسندان نشأه انصاف نیست - ورنه در تعمیر دلها، درد کم از صاف نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:خجلت الفت کشد هر دل که با ما صاف نیست - نسخه ای رنگین تر از مجموعه انصاف نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۳:پاکدامان را غمی از تهمت ناپاک نیست - بحر را از پنجه خونین مرجان باک نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۴:هیچ نخلی همچو رز در بوستان چالاک نیست - هیچ دستی در جهان بالای دست تاک نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۵:باده بی درد در میخانه افلاک نیست - دانه بی دام در وحشت سرای خاک نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:عشق اگر سوزد بر آتش حسن او را باک نیست - شعله را پروای جان افشانی خاشاک نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۵:ماه در گردون نوردی چون دل آواره نیست - در بساط آسمان این کوکب سیاره نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰:دیده ناکام را جز تهمت نظاره نیست - شوخ چشمی در محبت چون دل صدپاره نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۲:تا دل از یاد تو می در ساغر اندیشه داشت - هر حبابی را که می دیدم پری در شیشه داشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸:سبزه ما کی ز برق خرمنی اندیشه داشت - گر دمید از آب حیوان آتشی در ریشه داشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۰:همچو برق از عالم اسباب می باید گذشت - زین خراب آباد چون سیلاب می باید گذشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۶:در غمش از خویش چون سیماب می باید گذشت - چشم داری از خیال خواب می باید گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۸:از سر خاک شهیدان یار خوش سنگین گذشت - از محیط آتشین نتوان به این تمکین گذشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳:دامن صحرا و کوه از دامن گلچین گذشت - بسکه گلگون کوهکن را در نظر رنگین گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۵:هر که راهِ گفتگو در پردهٔ اسرار یافت - چون کلیم از لنترانی لذتِ دیدار یافت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲:قرب شاهان بی صدف کی گوهر شهوار یافت - از ریاضتهای زندان دولت بیدار یافت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۰:سبزی نه فلک از چشم گهربار دل است - آب این مزرعه از دیده بیدار دل است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:هستی و نیستی آیینه دیدار دل است - دو جهان یک شرر از گرمی بازار دل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۴:موج سنبل ز پریشانی پرواز من است - گل برافروخته شعله آواز من است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹:دل پروانه فروغ گهر راز من است - اشک بلبل نمک گریه غماز من است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵:شور دریای سخن از دل پر جوش من است - قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:حشر آرام لقب آتش خس پوش من است - زهره زهر نما باده سر جوش من است؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۲:عالم امنی اگر هست همین بیهوشی است - هست اگر جنت در بسته همین خاموشی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۵:جلوه سرو روان قافله بیهوشی است - گردش چشم سیه مکتب بازیگوشی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۲:در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست - اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۸:راست رو را غمی از عربده دشمن نیست - ره چو باریک شود وسعت برگشتن نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۰:از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت - آفرین باد به پروانه که مردانه گذشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۸:حرف شمع رخ او دوش در این خانه گذشت - آتش رشک چو آب از سر پروانه گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۰:بتان که صید به نیرنگ مینمایندت - کباب آتش بیرنگ مینمایندت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴:دلی ز دور به صد رنگ مینمایندت - چو آب گشت دلت سنگ مینمایندت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۷:خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست - ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶:زعشق مرتبه حسن دلنشین پیداست - زشیشه جوهر این آب آتشین پیداست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۷:نه انجم است که زینت فروز نه فلک است - که بر صحیفه افلاک، نقطه های شک است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:بهار شوخی او جشن تازه فلک است - شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۶:به آه برق عنان من آسمان تنگ است - که بر خدنگ قضا، خانه کمان تنگ است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲:به گلشنی دلم از دست باغبان تنگ است - که جای نکهت گل هم به گلستان تنگ است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۹:همیشه دیده سوزن ازان به دنبال است - که قبله نظرش رشته های آمال است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۷:بهار و گریه صید تو صبح اقبال است - که سبز گشتن دام و قفس پر و بال است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۲:جهان و هر چه در او هست رونمای دل است - به هیچ جا نرود هر که آشنای دل است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳:مپرس غم ز برای چه آشنای دل است - دل از برای غم است و غم از برای دل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۷:چراغ خلوت جان روشنایی سخن است - بهار زنده دلان آشنایی سخن است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰:به حرف لب نگشودن رسایی سخن است - خموشی آلت زور آزمایی سخن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۳:ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است - که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است - که عیب زاده تصحیف باده عنبی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۶:خوشم به درد که در پرده شکیبایی است - بدم به داغ که آیینه دار رسوایی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۷:بلای مردم آزاده، لاف یکتایی است - اگر به سرو شکستی رسد ز رعنایی است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۸:در آن مقام که حیرت دلیل دانایی است - نفس شمرده زدن نیز بادپیمایی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:ز جام عشق تو هر سبزه مست سودایی است - به هر طرف که نظر می کنم تماشایی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۳:کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست - به روزنامه خورشید، مد احسان نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۴:کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست؟ - کدام روز که شیری درین نیستان نیست؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۵:سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست - نفس و بال بود بر دلی که نالان نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷:به دور چشم توام التجا به دوران نیست - نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۲:به غیر خشم که در خوردنش وبالی نیست - درین بساط دگر روزی حلالی نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۹:هلاک توبه پیمانه ام که خالی نیست - فدای حسن صراحی شوم که خالی نیست؟
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۸:طریقِ مردمِ سنجیده خودستایی نیست - که کارِ آتشِ یاقوت ژاژخایی نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۹:ز بس که طاعت خلق جهان خدایی نیست - قضا کنند نمازی که آن ریایی نیست!
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۰:میان خوی تو و رحم آشنایی نیست - وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱:ز دام سوختگان عشق را رهایی نیست - ز لفظ، معنی بیگانه را جدایی نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۰:به نکهت چمنم بیتو آشنایی نیست - به رنگ غنچه دلتنگ من هوایی نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۵:زمانه را گل روی تو در بهار گرفت - بهشت را خط سبز تو در کنار گرفت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۷:رخ تو نسخه خوبی زلاله زار گرفت - کلید گلشن حسن از کف بهار گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۵:صبح گشاده رو در دولتسرای ماست - چرخ کبود، خانه چینی نمای ماست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴:دردی که رنگ چاره نداند دوای ماست - شمعیم و زود کشتن ما خونبهای ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۷:از پیر گوشه گیری وسیر از جوان خوش است - از تیر راستی و کجی از کمان خوش است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:قطع نظر جزای دل بدگمان خوش است - تیغ نهان گداز طراز میان خوش است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۸:نقشم به باد داد، نگار اینچنین خوش است - خونم به خاک ریخت، بهار اینچنین خوش است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳:آتش زدی به لاله، عذار اینچنین خوش است - گل گل شدی ز باده، بهار اینچنین خوش است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۰:ترک خودی مراد ز قطع مراحل است - این بار هر کجا فتد از دوش منزل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۱:روی تو برق خرمن آسایش دل است - زلف تو تازیانه جانهای غافل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۲:آب حیات شبنم آن روی چون گل است - عنبر خمیر مایه آن زلف و کاکل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۳:شاخی که چار فصل پر از میوه و گل است - دست ز کار رفته اهل توکل است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵۷:موج خطر سفینه اهل توکل است - در رهگذار راست روان تیغ کج پل است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:هر چند باده قوت دل و شربت گل است - با شیشه دشمنیم که خون دار بلبل است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۸:از سینه صافی دل بی کینه روشن است - دل بی غبار باشد اگر سینه روشن است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴:کی در صفا چو تیغ تواش سینه روشن است - بی جوهری ز چهره آیینه روشن است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۹:نقش حصیر نیست که بر پیکر من است - شهباز اوج فقرم و این شهپر من است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:دریا نمی ز اشک نمک پرور من است - دوزخ تفی ز گرمی خاکستر من است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۴:طومار زلف شرح پریشانی من است - آیینه فرد دفتر حیرانی من است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:جمعیت جهان ز پریشانی من است - تعمیر این خرابه ز ویرانی من است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۶:در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق - پیوسته همچو زلف، سرش در کنار اوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۷:ماری است نی که مهره دل بیقرار اوست - جاروب سینه ها نفس بی غبار اوست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸:شادیم از دلی که شکستن عیار اوست - داریم عالمی که خرابی حصار اوست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۱:چشم ترم که مشرق چندین ستاره است - بر آفتاب روی که گرم نظاره است؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۲:خون در دلم ز غیرت آن گوشواره است - عالم سیاه در نظرم زان ستاره است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷:بی سبزه نوبهار ندانم چکاره است - معشوق ریش دار بهشت نظاره است!
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۱:از فیض نوبهار، زمین بزم چیده ای است - دست نگار کرده، رخ می کشیده ای است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۰:دشت جنون ز فتنه چشم تو دیده ای است - هر موج اشک خیل غزال رمیده ای است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۵:موج شراب و موجه آب بقا یکی است - هر چند پرده هاست مخالف، نوا یکی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲:داری تمام عالم اگر آشنا یکی است - از توست هر چه خواهی اگر مدعا یکی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۶:برهان واصلان فنا آرمیدگی است - بر مرگ رفتگان جزع از نارسیدگی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:جایی که دامگاه غزال رمیدگی است - صیاد چاره وحشت در خون تپیدگی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۱:نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست - از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۶:وحدت جهان گرفت و تماشا چنانکه هست - صدرنگ گل برآمد و بلبل همان که هست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۰:چشمم به دستگیری لطف جیب نیست - نبضم رهین منت دست طبیب نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴:از رشک بلبلم دل حسرت نصیب نیست - از صد هزار غنچه یکی خنده زیب نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷:بازآ که بی تو مجلس ما را حضور نیست - در جبهه صراحی و پیمانه نور نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۵:هر کس از خیال نگاه تو دور نیست - گر حور آیدش به نظر بی قصور نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۰:چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست - تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۱:حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست - این ناز دیگرست که پروای ناز نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۰:عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست - این رشته را مسوز که چندان دراز نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:صبرم حریف عربده نیم ناز نیست - شادم که عمر رنجش بیجا دراز نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۶:یک شب که اشک تشنه افشای راز نیست - بیدرد را گمان که دلم در گداز نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۴:از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت - هر ذره از فروغ تو چشم پر آب داشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۲:دل در قدح ز شوق لبت آفتاب داشت - در آب لعل آتش ما پیچ و تاب داشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۲:امشب خیال زلف تو از چشم تر گذشت - این رشته با هزار گره زین گهر گذشت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۳:کارم شب وصال به پاس نظر گذشت - فصل بهار من به ته بال و پر گذشت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲:بیگانگی ز شکوه شام و سحر گذشت - تا چند می توان ز دل بیخبر گذشت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۹:کام از جهانِ دون به هوس میتوان گرفت - این شهد ریزه را به مگس میتوان گرفت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:مشق گداز دل ز نفس میتوان گرفت - بوی گلاب شعله ز خس میتوان گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۰:چون گوشه کلاه به پروانه نشکنم؟ - داغ از میان سوختگان دست من گرفت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲:شرم رخت به دیده نقاب سمن گرفت - شوق لبت ز غنچه گلاب سخن گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۲:از زلف اگر نه حسن تو زنجیر می گرفت - این دل رمیده را به چه تدبیر می گرفت؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳:جایی که عقل دامن تدبیر می گرفت - دیوانه زلف حلقه زنجیر می گرفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۴:از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت - این باغ را ببین که چه در یکدگر شکفت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸:از پاک بینشی دل اهل نظر شکفت - این غنچه از طراوت آب گهر شکفت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۸:زلف تو کشاکش به رگ جان من انداخت - رخسار تو اخگر به گریبان من انداخت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷:می رنگ هوس در دل ویران من انداخت - زهد آمد و سجاده به دامان من انداخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱۱:جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست - هر کس که شود رهزن ما، راهبر ماست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵:دایم ز تمنای تو دل در نظر ماست - ابری که نم از شعله کشد چشم تر ماست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۷:شمع سر خاک شهدا لاله داغ است - صد پیرهن این سوخته دل به ز چراغ است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۵:تا عارض نسرین تو رشک گل باغ است - بس بلبل دلسوخته کز دست تو داغ است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۳:گر دل نکشد دست ز زلف تو عجب نیست - گنجینه این راز به غیر از دل شب نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۴:در دیده بی شرم و حیا نور ادب نیست - بی رویی از آیینه بی پشت، عجب نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ما را که سر عشرت و پروای طرب نیست - گر درد به درمان نفروشیم عجب نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۶:مژه ام جلوه گاه پروین است - گل خورشید طلعتان این است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷:بسترم تیغ و زخم بالین است - تلخی مرگ خواب شیرین است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۴:کجا میل کبابم در شراب است؟ - بط می هم شراب و هم کباب است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:از آنم دل عدوی اضطراب است - که در دل یاد چشمش مست خواب است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۴:دلم در اضطراب اضطراب است - که هر گردش طلسم فتح باب است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۹:ز نغمه تا خدا یک کوچه راه است - بر این حرف بلندم نی گواه است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷۰:ز پیری حاصل من مد آه است - که دود شمع کافوری سیاه است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸:تماشاگاه دل چشم سیاه است - که هر زخم نگاهش عیدگاه است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:از نظر هرگز خیالش دور نیست - یک نفس دریای ما بی شور نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:جلوه ای از چشم دل مستور نیست - لن ترانی پرده دار طور نیست
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۷:شد آب و هنوز در حجاب است - این آبله در دل حباب است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵:داغ تو ز بسکه سینه تاب است - اشکم ز گل رخت گلاب است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۰:به داغ عشق نباشد مرا جگر محتاج - به آفتاب ز خامی بود ثمر محتاج
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲:نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج - مباد چشم و دل ما به یکدگر محتاج
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۶:می زند موج پریزاد، صنمخانه صبح - فیض موجی است سبکسیر ز پیمانه صبح
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲:جذبه شوق که می ریخت به پیمانه صبح - مست خورشید برون تاخته از خانه صبح
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۶:لبریز از می شفق کن ایاغ صبح - از خشکی دماغ محور بر دماغ صبح
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۸:گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح - پر گشته از شراب تماشا ایاغ صبح
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۹:شب روز شد به یاد تو روشن چراغ صبح - با ساغر ستاره کنم سیر باغ صبح
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰:دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح - تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۷:می خورد با دیگران مستانه بر ما بگذرد - در فرنگ این ظلم و این بیداد حاشا بگذرد!
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:کی قیامت در نظر با این تماشا بگذرد - از طراوت چشم تر جوشد به هر جا بگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۸:بر جهان هر کس که از روی تأمل بگذرد - از بساط خار با دامان پر گل بگذرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:یاد چشمت سرگران تا چند از دل بگذرد - تا کی این صیاد مست از صید غافل بگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۳:شورش سودا مرا از قید تن آزاده کرد - از سر خم خشت را آواره جوش باده کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۴:هر که چون آب روان آیینه خود ساده کرد - سرو را چون بندگان در پیش خود استاده کرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۹:چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کرد - عکس رویت شیشه آیینه را پر باده کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۹:بیعلایق چون شود سالک به منزل میرسد - چون شود بیبرگ نخل اینجا به حاصل میرسد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۰:بیشتر دست سبکباران به منزل میرسد - کف به اندک سعیی از دریا به ساحل میرسد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۰:شوق ره گم کردهای از وادیِ دل میرسد - گرچه پُر آواره است آخر به منزل میرسد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۲:بس که در زلف تو دلهای اسیران آب شد - حلقه های زلف یکسر حلقه گرداب شد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۳:از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد - ناله زنجیر، خوابم را صدای آب شد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۵:هستیم از بس غبار خاطر احباب شد - هر سر مژگان من سرچشمه سیلاب شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۲:خشم را روشندلان در حِلم پنهان کردهاند - آتش سوزنده را بر خود گلستان کردهاند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۰:پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند - جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:چون ز تاب می رخت بر لاله پهلو میزند - غنچه در پیش گل روی تو زانو میزند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:شانه چون بر زلف خود آن عنبرینمو میزند - در بیابان داغهای لاله را بو میزند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱:گه نگاهش کاروان چشم آهو میزند - گاه چشمش راه یک بتخانه جادو میزند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۸:دامن آنها کز گرانجانان دنیا میکشند - بار کوه قاف آسان همچو عنقا میکشند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳:سرمهای هر جا به چشم داغ سودا میکشند - مشتی از خاکستر افسردهٔ ما میکشند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۴:گر چنین آن چشم جادو رخنه در دل میکند - از دلم هر رخنهای را چاه بابل میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۵:شوق را آتش عنان دوری منزل میکند - راهرو را منزل نزدیک کاهل میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۶:خصم غالب را زبون صبر و تحمل میکند - از تواضع سیل را مغلوب خود پل میکند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰:رشک حسنت خار در پیراهن گل میکند - طرهات آشفتگی را دام سنبل میکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۸:فکر جمعیت عبث دل را پریشان میکند - آن که سر داده است ما را فکر سامان میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۹:عمر را کوته نفسهای پریشان میکند - ختم قرآن را ورقگردانی آسان میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۰:نفس را مطلق عنان رزق فراوان میکند - توسن سرکش چو میدان یافت طوفان میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در توصیف زایندهرود و پل آن:زندهرود از جلوه مستانه طوفان میکند - پل به آیین تمام امسال جولان میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹۵:میکشان را باده گلرنگ خندان میکند - یک گلابی مجلس ما را گلستان میکند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۸:کی سر شوریده من فکر سامان میکند - چاکهای سینهام کار گریبان میکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۵:خط غزال چشم را آهوی مشکین میکند - چهرههای ساده را بتخانه چین میکند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۶:تیشه را از خون خود فرهاد رنگین میکند - زهر غیرت مرگ را در کام شیرین میکند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۹:بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین میکند - گریه من دشت را دامان گلچین میکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۲:شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود - تا سحر گه بر گریزان پر پروانه بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۳:مطرب از خود داشت جوش سینه گلهای باغ - ناله بلبل درین بستانسرا بیگانه بود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴:چشمت امشب ساقی و بیطاقتی پیمانه بود - یک نگاه آشنا تکلیف صد میخانه بود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۶:بی غرض چون شد سخن تأثیر دیگر می دهد - آب روشن را صدف تشریف گوهر می دهد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۷:هر که بیند لذت بیتابیم سر می دهد - اضطراب مرغ بسمل شوق را پر می دهد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۰:عارفان را نکهت سیب ذقن جان میدهد - طفل مشرب جان برای نارپستان میدهد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸:عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد - چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۹:شود خون عاقبت هر دل که زلفش را به چنگ افتد - خلاصی نیست هر کس را که در قید فرنگ افتد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰:گلستان شو ز می تا نوبهار از چشم رنگ افتد - ز بیتابی گلی هر گوشه با سروی به جنگ افتد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۶:سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمیگنجد - که می پرزور چون افتاد در مینا نمیگنجد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:به لب هردم ز شادی شُکر این سودا نمیگنجد - که در دام تغافل غیر صید ما نمیگنجد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۳:خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد - کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۴:دو بالا می شود طول امل چون قد دو تا گردد - که مار از امتداد روزگاران اژدها گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۵:به هر آب تنک کی همت من آشنا گردد؟ - من و بحری که از یک موجش این نه آسیا گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۶:بهار از روی گلرنگ تو با برگ و نوا گردد - تو چون در جلوه آیی شاخ گل دست دعا گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۲:به جز دندان کز آب زندگی چون آسیا گردد - کدامین آسیا دیدی که از آب بقا گردد؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۱:گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد - در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۴:زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد - زآتش رشته های شمع با هم یکزبان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۵:اگر از پرده زلف سیه رویش عیان گردد - جهان از خنده برق تجلی گلستان گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵:همای گرد مجنون تو پرواز آشیان گردد - مبادا صید دام موجه ریگ روان گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۶:به نومیدی گره از کار سالک باز میگردد - نفس چون سوخت در دل شهپر پرواز میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۷:ز گل تنها کجا بزم گلستان ساز میگردد؟ - که این هنگامه گرم از شعله آواز میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۸:دل من بیقرار از شعله آواز میگردد - سپند من ازین آتش سبک پرواز میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۶:ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد - خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۱:اگر آهی کشم افشاگرِ صد راز میگردد - اگر مژگان زنم بر هم پرِ پرواز میگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۸:نگاه آشنا در چشم او بیگانه می گردد - مسلمان کافر حربی درین بتخانه می گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۹:خیال بت مرا بس در دل دیوانه می گردد - کند گر کعبه یاد خاطرم بتخانه می گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۲:چو احرام تماشای چمن آن سیمبر بندد - زطوق خود به خدمت سرو را قمری کمر بندد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳:چو نیرنگ محبت چشم ارباب نظر بندد - رگ مژگان گشاید سیل آتش در جگر بندد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸۷:نه تنها از نشاط می لب جانانه می خندد - که سر تا پای او چون شاخ گل مستانه می خندد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۹:میان مهربانی آنچنان بیگانه می خندد - که شمع از خجلتم می گرید و پروانه می خندد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۵:سر منصور بار آن تیغ بیزنهار میآرد - نهالی را که خون آبش بود سربار میآرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۶:تماشای بتان از چشم خون بسیار میآرد - نگاه گرم آخر آه آتشبار میآرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۱:گرفتم او گذاری بر سر بیمار میآرد - کجا دل طاقت حیرانی دیدار میآرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۷:مجو آسایش از دل تا مرادی در نظر دارد - که نخل ایمن نباشد از تزلزل تا ثمر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۹:اگرچه نطق در هر نکته صد تنگ شکر دارد - ولی شهد خموشی در نظر شان دگر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۰:اگرچه دست بر تاراج دل هر خوش کمر دارد - میان بهله دار ترک ما دست دگر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۰:نهال قامت او کی مرا از خاک بردارد؟ - که چون نقش قدم افتاده ای در هر گذر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۱:خطر از قاطعان راه، رهبر بیشتر دارد - که پیرو پیش رو از پیشرو دایم سیر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۲:(غبارم را نسیم ناتوانی دربدر دارد - غریب کشور طالع چه پروای سفر دارد؟)
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۳:ازان فرهاد دایم جای در کوه و کمر دارد - که از هر لاله نقش پای گلگون در نظر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲۴:شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد - که از هر طوق قمری سر و فتراک دگر دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۰:به جایی میرسد شوقی که الفت راهبر دارد - پر پرواز طوطی رنگ برگ نیشکر دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۱:مرا زنگ ملال از دل شراب ناب بردارد - اگرچه بیشتر آیینه زنگ از آب بردارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۹:بر قصد طره سنبل چو زلفش تاب بر دارد - درآید آفتاب از پا چو سر از خواب بر دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۷:مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد - که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۸:مه ناشسته رو کی رتبه دلدار من دارد؟ - که با آن تازگی گل حکم تقویم کهن دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۹:اگرچه لاله من ریشه در خاک چمن دارد - زوحشت برگ برگم داغ غربت در وطن دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲۵:که جز من می تواند تا مرا گرم سخن دارد؟ - که در آیینه طوطی گفتگو با خویشتن دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱:نزاکت اینقدر نی برگ گل نی یاسمن دارد - به هر عضو تو خوبی یوسفی در پیرهن دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۳:کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟ - که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۴:دل رنگین لباسان تیرگی را در کمین دارد - حنای دست زنگی هند را در آستین دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳۶:برای دیگران صد گل گشایش بر جبین دارد - به بخت چشم ما صد غنچه چین در آستین دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۲۶:به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآفرین دارد - به قدر بند نی تنگ شکر در آستین دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین دارد - تبسم زیر لب خنجر به کف چین بر جبین دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳۵:سر شوریده من هر نفس صد آرزو دارد - زهی ساقی که چندین رنگ می در یک کدو دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸:نه اشک است اینکه بی یاد تو در چشمم غلو دارد - نگاه از شوق دیدارت دل پر آرزو دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۶:عرق رخسار آن خورشید طلعت برنمیدارد - که چشم از پشت پا نرگس ز خجلت برنمیدارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱:گل پژمرده، رنگی غیر حسرت برنمیدارد - دل افسرده، داغی جز خجالت برنمیدارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۴:به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد - بساط دوستداری چیدن و واچیدنی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳:تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد - اگر در خواب باشد روی مطلب دیدنی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۸:نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد - دلی دارم که در هر دیدنی وادیدنی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۱:ز خون خویش تیغ دشمن من رنگ میگیرد - دلیر آن است کز دشمن سلاح جنگ میگیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۲:اگرچه رنگ میگیرد ز مه هرجا بود سیبی - از آن سیب زنخدان ماه تابان رنگ میگیرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷۶:(جنون از نشئه هشیاری من ننگ میگیرد - ز نور توبهام آیینه دل زنگ میگیرد)
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷:ز اشکم غنچه در هرجا گلاب رنگ میگیرد - به خود کار شکفتن تا قیامت تنگ میگیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۸:غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد - زسقف خانه درویش دایم خاک می ریزد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳:جنون هر لحظه چون تاکم به تارک خاک میریزد - محبت در دلم چون غنچه رنگ چاک میریزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۱:چنین گر آتشین از باده آن رخسار خواهد شد - زجوش مغز، سربسیار بی دستار خواهد شد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸:اگر با دیده اعجاز محبت یار خواهد شد - نگاهم روشناس دولت دیدار خواهد شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۳:ز بیپروایی آن بیدرد قدر ما نمیداند - ز خوبی شیوهای جز ناز و استغنا نمیداند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۷:دل افسرده هر خام جوش ما نمیداند - کسی تا می ننوشد نشئه صهبا نمیداند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵۴:چه شد قدر مرا گر چرخِ دونپرور نمیداند؟ - صدف از سادهلوحی قیمت گوهر نمیداند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳:دل آتشپرستم شعله از اخگر نمیداند - شعورم گر شود ساقی می از ساغر نمیداند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۳:ز اسباب جهان حسرت به دنیادار میماند - ز گل آخر به دست گلفروشان خار میماند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۶۷:ز بی دردی پر و بال طلب از کار می ماند - ز پای خفته دامن در ته دیوار می ماند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵:شکفتن در ریاض خاطرم بیکار میماند - گل از یاد بهارم در طلسم خار میماند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۴:به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید - درین محفل زچوب بید بوی عود می آید
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۶:غباری از طواف کعبه مقصود می آید - کز استقبال او خورشید گردآلود می آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۴:در واکرده، در بسته ز دربان گردد - دولت از خانه در بسته گریزان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۵:خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد - زلف شب در نظرش سنبل و ریحان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۶:دل ما کی تهی از درد به افغان گردد؟ - این نه ابری است که از باد پریشان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۷:چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد - دو جهان فتنه به هم دست و گریبان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۸:نخل قد تو به باغی که خرامان گردد - سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶۹:سر شوریده ز تسلیم به سامان گردد - دل پریشان نشود دیده چو حیران گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۰:نفس سرکش چه خیال است به فرمان گردد؟ - سگ دیوانه محال است نگهبان گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۴:تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد - سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷۹:دولت حسن ز خط زیر و زبر میگردد - این ورق از نفس سوخته برمیگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۸:عیب در چشم و دل پاک هنر میگردد - کف بیمغز درین بحر گهر میگردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۹:اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد - آهم از شوق رخت باغ نظر می گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹۷:آه عشاق سیهروز اثرها دارد - شب این طایفه در پرده سحرها دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۷:عیشم از دولت بیدار اثرها دارد - شبم از گردش پیمانه سحرها دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۱:شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد - آتشم بال و پر از دامن محشر دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۳:عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد - گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۸:در صف زنده دلان عزت دیگر دارد - هر که چون شیشه دعای قدح از بر دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۹:بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد - شوق سرگشته تر از موج سرابم دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴:خطی از هر سر مو محشر تابم دارد - مژه هوش ربایی رگ خوابم دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۰:دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟ - کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۱:رهرو عشق چه پروای مغیلان دارد؟ - بیخودی در ته پا تخت سلیمان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۲:تشنگان حال جگر سوختگان می دانند - خبر از تشنه ما ریگ بیابان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۳:ناله ام کاوش ازان خنجر مژگان دارد - گریه من نمک طرز ز طوفان دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۴:نمک لعل تو کی چشمه حیوان دارد؟ - یوسف مصر کی این چاه زنخدان دارد؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶:ز استخوان ساخته صنعتگر قدرت درمی - که وطن در دلش آن گوهر تابان دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۴:از بتان شسته عذاری که حجابی دارد - چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۵:لب لعل تو اگر جام شرابی دارد - دل ما نیز نمک خورده کبابی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۴:عالم از گریه من بزم شرابی دارد - گل حیرانی بسیار گلابی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۹:گوشه گیری که لب نان حلالی دارد - سی شب از گردش ایام هلالی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰:دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد - عشق ماهی است که تعویذ زوالی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۵:زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد - چه خیال است که مخمور ز ساغر گذرد؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶:نه همین گرد ره شوق ز صرصر گذرد - ریگ این بادیه چون برق هم از سرگذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۶:چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد؟ - راهرو گرم چو گردید ز منزل گذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۷:هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد - موج آشفتگی از دامن سنبل گذرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۹:رهنوردی که مدارش به توکل گذرد - گر قدم بر سر دریا نهد از پل گذرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۶:بس که بیگانگی از خاطر آن گل گذرد - تا خیالش ز دل ما به تغافل گذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸۴:عارفانی که به تسلیم و رضا ساخته اند - مردمک را سپر تیر قضا ساخته اند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶:دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته اند - حلقه دام ز محراب دعا ساخته اند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹۳:بال پرواز خود آن مردم غافل بستند - که به زنار علایق کمر دل بستند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۲:عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بستند - آه از این عقده آسان که چه مشکل بستند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳۷:رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند - هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۵:به تغافل اگرم چشم تو رسوا نکند - راز پنهان مرا ورد زبانها نکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰۵:دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود - بحر چندان که زند جوش کرم کم نشود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲:از شکستن دل ما رام تظلم نشود - هر چه خواهد بشود صید ترحم نشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۱:بوی دل از نفس باد صبا میآید - میتوان یافت کز آن زلف دوتا میآید
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴:یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید - نفس از سینه به لب مست حیا می آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۶:از لب خلق دم باد خزان میآید - بوی کافور ازین مردهدلان میآید
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۸:یاد چشمت چو پی غارت جان می آید - خواب و آرام به تاراج فغان می آید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳۶:چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید - حسن سهل است، ز معشوق ادا می باید
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰:گر نگه نکهت گلزار حیا می باید - جور هم قاصد پیغام وفا می باید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۵:ز چهره تو نظرها پرآب میگردد - ز آتش تو جگرها کباب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۶:حجاب پرده چشم پرآب میگردد - وگرنه دلبر ما بینقاب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۷:خوشا سعادت آن دل که آب میگردد - که شبنم آینه آفتاب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۸:گل عذار تو بیآب و تاب میگردد - سواد زلف تو موج سراب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸۹:به دیده آب اگر از آفتاب میگردد - دل از نظاره روی تو آب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹۰:به دیده آب اگر از آفتاب میگردد - دل از نظاره روی تو آب میگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۴۴:کجا دماغ تو گرم از شراب میگردد؟ - که می ز شرم نگاه تو آب میگردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۹:ز تاب روی تو اشکم گلاب میگردد - نظارهام عرق آفتاب میگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۴:نمرده، عمر کسی جاودان نمیگردد - خراب تا نشود این دکان نمیگردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۵:جهان حیات کسی را ضمان نمیگردد - که مصدر اثری در جهان نمیگردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵:چه کردهام که دگر بدگمان نمیگردد - ز پا درآمدم و سرگران نمیگردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۷:ز شکوه گر لبم آن گلعذار میبندد - که ره به گریهٔ بیاختیار میبندد؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰۸:زبان شِکوهٔ ما لعل یار میبندد - لب پیاله دهان خمار میبندد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴:دلی نسیم به عید بهار می بندد - که پای خود به حنای غبار می بندد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۳:دلی به خاک ره انتظار می بندد - ز گرد خویش چمن را نگار می بندد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۲:درین چمن سرسبز آن برهنه پا دارد - که چار موسم چون سرو یک قبا دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲۳:کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟ - ترا کسی که ندارد چه آشنا دارد؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶:بهار می رسد و برگ عیشها دارد - هوا زسایه گل پای در حنا دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۰:هنوز نرگس او مستی ازل دارد - هنوز ملک دل از غمزه اش خلل دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۴:دلم به لاله و گل بی رخت جدل دارد - بهار داغم از این عیش بیمحل دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۴:دل رمیده ما شکوه از وطن دارد - عقیق ما دل پرخونی از یمن دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰:نگاه خونی و مژگان تیغزن دارد - شهید او که چه ترکان صف شکن دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۴:شکفتگی ز می ناب تازگی دارد - نشاط در ره سیلاب تازگی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹:ز ابر جلوه مهتاب تازگی دارد - به زیر خرقه می ناب تازگی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۵:صراحیی که دم صبح قلقلی دارد - چو بلبلی است که مد نظر گلی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴۶:به سینه هرکه تمنای نوگلی دارد - ز هر الف به نظر شاخ سنبلی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۷:زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد - جنون کامل ما دست قابلی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۲:درین بهار به گلزار رفتنی دارد - به پای بوی گل از خود گذشتنی دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵۳:ز بیم خار خورد در لباس دایم خون - چو گل کسی که درین باغ دامنی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲:به بزم شیخ و برهمن نشستنی دارد - بساط مردم نادیده دیدنی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:دلم ز دانه ناکشته دامنی دارد - در این بهار که هر خوشه خرمنی دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶۵:ترا چه غم که شب ما دراز میگذرد؟ - که روزگار تو در خواب ناز میگذرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸:کسی که در دل خود از نیاز میگذرد - ز خاطر که به عمر دراز میگذرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۷:دل کسی که به این ترکتاز می گذرد - چگونه از سر دعوی باز می گذرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷۷:ز خویشتن سفری اختیار خواهم کرد - دل پیاده خود را سوار خواهم کرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۸:ز تیغ او گل زخمی شکار خواهم کرد - ز رشک خون به دل نوبهار خواهم کرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹۲:دل شکسته من درد را دوا گیرد - نمک به دیده من رنگ توتیا گیرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵:دلی کجاست که سامان عیش ما گیرد - گلاب خون ز گل سایه هما گیرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱۰:نفس به سینه ام از اضطراب می سوزد - چنان که تیر شهاب از شتاب می سوزد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱:دل رمیده به صد آب و تاب می سوزد - گهی ز صبر و گه از اضطراب می سوزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱۲:مرا ز باده گلگون دماغ می سوزد - چو لاله باده من در ایاغ می سوزد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵۰:دلم در آتش رشک چراغ می سوزد - که با خیال که شبها دماغ می سوزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴۱:جنون من ز نسیم بهار کامل شد - حذر کنید که دیوانه بی سلاسل شد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲:ز آسمان محبت چه وحی نازل شد - که یاد لاله و گل سنگ شیشه ی دل شد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۵:زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد - کمند وحدت ما موجه خطر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۶:خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد - خوشا سری که سزاوار دردسر باشد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۷:مرا که سایه خم سایه کمر باشد - چه احتیاج به سرسایه دگر باشد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:کسی که داغ جنونش طراز سر باشد - به هر کجا که رود نور در نظر باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۷:نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند - به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۷:به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند - به شمع مهر و وفا خصمی صبا چه کند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۰:کو سرو قامتی که دل من ز جا برد - زنگ از دلم به یک نگه آشنا برد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲:کو قاصدی که نامه به باد صبا برد - تا گردم از قلمرو بال هما برد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۲:کو قاصدی که نامه به باد صبا برد - تا گردم از قلمرو بال هما برد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۳:پیغام بیکسان که به دلدار می برد - طفل یتیم را که به گلزار می برد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴۴:از شرم ناله ام که دل از کار می برد - بلبل به زیر پر سر منقار می برد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶:کلفت زخاطرم دل بیدار می برد - زنگ از دلم پیاله سرشار می برد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱۲:از هیچ کس سپهر خجالت نمی کشد - آیینه گرفته کدورت نمی کشد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰:دیوانه تو بار محبت نمی کشد - آواره تو منت الفت نمی کشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷۹:هر بلبلی که زمزمه بنیاد میکند - اول مرا به برگ گلی یاد میکند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸:خرم کسی که دل به غمت شاد میکند - گلزار خاطری که تو را یاد میکند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵۱:کی یاد زلفش از دل بی کینه می رود - از یاد طفل کی شب آدینه می رود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:گر آفتاب مهر تو از سینه می رود - آب صفا ز چشمه آیینه می رود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۵:صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند - شرم حضور مانع اظهار میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۶:گفتار صدق، مایهٔ آزار میشود - چون حرف حق بلند شود دار میشود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷۷:دل روشن از ریاضت بسیار میشود - آهن ز صیقل آینهرخسار میشود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳:مستی ز شور لعل تو هشیار میشود - خواب از خیال چشم تو بیدار میشود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰۷:شوخی که عرض حسن به اغیار می دهد - آب خضر به صورت دیوار می دهد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۶:مست است و عرض آتش رخسار می دهد - خورشید را گداخت که را بار می دهد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۷:از گردش افلاک کجا دل گله دارد - این خانه ویران چه غم زلزله دارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳۸:از گرمروان خار مغیلان گله دارد - اینجاست که نشتر خطر از آبله دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۰:دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد - از حسرت لعلت دل جام آبله دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳۰:تدبیر محال است به تقدیر برآید - رو به چه خیال است که با شیر برآید
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۷۹:سرو از چمنت پای به زنجیر برآید - آزادی ما تا چقدر دیر برآید
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵۷:شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد - خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸:در دل خیال چشمش مست است و خواب دارد - دانسته عشق ما را بی اضطراب دارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸۱:نظر به روی تو خورشید آب وتاب ندارد - بدیهه عرق شرم آفتاب ندارد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸۲:ز وعده های دروغش دل اضطراب ندارد - سر کمند فریب مرا سراب ندارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۲۶:سرشته ایم به دل درد را گلاب ندارد - نوشته ایم به خون نامه را جواب ندارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸۴:از خرام ناز منت بر زمین دارد بهار - هر طرف صد خرمن گل خوشه چین دارد بهار
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۹:جام بر کف خاطر اندوهگین دارد بهار - همچو مستان گریه را در آستین دارد بهار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸۷:بوی گل می آیداز چاک گریبان بهار - تا ز تیغ کیست این زخم نمایان بهار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸۸:خاک راجان کرد درتن ابر احسان بهار - صبح محشر سر زد ازچاک گریبان بهار
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۰:ساغری دارد به کف هر قطره باران بهار - فیض ساقی گشته مفت باده نوشان بهار
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲۰:لاله ها چشم غزالان می نماید در نظر - خارها صفهای مژگان می نماید در نظر
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۳:خط آزادی پریشان می نماید در نظر - جان گرفتاری که جانان می نماید در نظر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲۷:ای ز رویت هر نگاهی را گلستان دگر - در دل هر ذره ای خورشید تابان دگر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲۸:حسن دارد در سواری شوکت و شان دگر - جلوه را در خانه زین هست میدان دگر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۱:باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر - می کند در سینه کاوش تیر مژگان دگر
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷:دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر - در نظر کی آیدم سیر گلستان دگر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴۳:می شوی آواره از عالم عنان ما مگیر - راه بر سیلی که دارد روی دریا مگیر
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵:دست اگر داری به غیر از دامن صحرا مگیر - پرنیان خار تا باشد به مسند جا مگیر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲۵:از سعی، کار عشق شود خام بیشتر - پیچد به مرغ بال فشان دام بیشتر
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۶:ساقی تبسم مژه کام بیشتر - در فیض صبح باغ گل جام بیشتر
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۳:خضر راه حقیقت است مجاز - مکن این در به روی خویش فراز
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶:ای برای دلم سراپا ناز - نیم ناز تو را هزار نیاز
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۶:شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش - ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۷:اگر صیدی برد جان از نگاه ناوک اندازش - به یک انداز آرد درکمند خویش آوازش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۸:ازان از دست نگذارد قدح چشم فسونسازش - که هر پیمانه چون آیینه آرد برسر نازش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۹:چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش - که در یک نقطه طی شد جلوه انجام و آغازش
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۹:خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش - مگردان جز دل من مرغ دیگر صید شهبازش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶۷:دلدار ماست محو خط مشکفام خویش - صیاد را که دیده که افتد به دام خویش
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱:گر از تو بشنویم جواب سلام خویش - بالای آفتاب نویسیم نام خویش
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴۰:این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ - تخم مهری در دل پروانه می کارد چراغ
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳:اشک گلگونم به راه وعده می کارد چراغ - جلوه شمع قدی از خاک بردارد چراغ
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷۳:آتشین شد چهره خاک از می گلرنگ عشق - چرخ شد خاکستری از آتش بی رنگ عشق
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۶:بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق - شیشه ای دارم که گلبازی کند با سنگ عشق
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱۱:بر من مریز اشک ترحم به زیر خاک - آن دانه نیستم که شوم گم به زیر خاک
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۹:دارم دلی به سینه چو کژدم به زیر خاک - رحم است برگزیده انجم به زیر خاک
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹۹:اشک را در پردههای چشم تر پیچیدهام - سادهلوحی بین که در کاغذ شرر پیچیدهام
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۰:کوه صبرم کی ز فرمان تو سر پیچیدهام - پا به دامان تحمل تا کمر پیچیدهام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۱:گرچه در تعمیر جسمم غافل از دل نیستم - دست در گل دارم اما پای در گل نیستم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۳:می ننوشم تشنه خون تحمل نیستم - گل نبویم آشیان پرواز بلبل نیستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۲:شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم - از گرستن تر نگردد دامن پیراهنم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۱۵:چون غبار آیینه دار آن سیه پیراهنم - کز جنون عشق دایم با گریبان دشمنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰۰:رشته امید را تا چند پیوندم به خلق - تا به کی شیرازه بال و پر عنقا کنم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳:کو جنون کز سنگ طفلان خانهای پیدا کنم - خواب راحت چون شرر در بستر خارا کنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷۰:گرد باد دامن صحرای بی سامانیم - هیچ کس را دل نمی سوزد به سرگردانیم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۵:آسمان را رحم می آید به سرگردانیم - دل به درد آید قناعت را ز بی سامانیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۳:هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم - سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۴:من از گلبانگ رنگین روی گلهای چمن دارم - عقیق نامدارم حق شهرت بر یمن دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۵:نمی دانم چه نسبت با نسیم پیرهن دارم - که هم در مصرم و هم در جای بیت الحزن دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶:دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دارم - پریشانی ندارد خاطر جمعی که من دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۲:دم گرمی طمع از ناله های آتشین دارم - که مشکل عقده ها در پیش از آن چین جبین دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۳:اگر چه چون دعا از دست خود یک کف زمین دارم - ز محتاجان به گرد خویش چندین خوشه چین دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۹:کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم - که همچون شعله صد گنج شرر در آستین دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۶:اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم - ندارم هیچ اگر در دست دامان شبی دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۹:ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم - نمی دانم چه می خواهم عجایب مطلبی دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶۰:اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم - همان از شرم دوراندیش در بیت الحزن باشم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۲:ز دست دل گهی در آتش و گه در چمن باشم - مرا نگذاشت تا یکدم به حال خویشتن باشم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۵:به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم - که پیش تیغ حوادث همین سپر دارم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۶:ز سر کلاه نمد را چگونه بردارم - که زیر تیغ حوادث همین سپر دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۱:پیاله بر کف و چشم تو در نظر دارم - دماغی از گل پیمانه تازه تر دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۹:چگونه درد خود از مردمان نهان دارم - که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۴:دلم گداخت سر ساغر گران دارم - چراغ میکده ای نذر میکشان دارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸۳:از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام - دل زنده از محیط برآید شراره ام
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶:مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام - رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸۴:در عین وصل داغ جدایی چو لاله ام - خالی و پر ز ماه چو آغوش هاله ام
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۷:لب تر نکرده از می هستی پیاله ام - داغ تو کرده گل به گریبان چو لاله ام
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۰:کو ناخنی که رخنه به داغ جگر کنم؟ - این خون گرم را هدف نیشتر کنم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۴:کو فرصتی که شکوه ندانسته سر کنم - جان را کنم نثار و سخن مختصر کنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵۱:ما پرده های گوش خود از هوش کرده ایم - پندی که داده اند به ما گوش کرده ایم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۷:تا نکته ای ز علم و ادب گوش کرده ایم - تکرار ناله از لب خاموش کرده ایم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷۵:ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم - خرسند از محیط به پیمانه خودیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷۶:ما در شکست گوهر یکدانه خودیم - سنگ ملامت دل دیوانه خودیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۳۹:گرم نصیحت دل دیوانه خودیم - سنگیم و در کمینگه پیمانه خودیم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۲:مجنون دشت گریه مستانه خودیم - آزاد کرده دل دیوانه خودیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵۸:ازان زلف یک مو جدایی ندارم - ازین دام فکر رهایی ندارم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۸:اگر شادم از غم رهایی ندارم - سر و برگ آشفته رایی ندارم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۸۴:در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن - در زمین عاریت چون غافلان منزل مکن
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۰:جان بده ناکام و کام آرزو حاصل مکن - اینقدرها کار آسان را به خود مشکل مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۶:به هم پیوسته از بس در حریم سینه داغ من - تماشایی ندارد رنگ از گلگشت باغ من
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷:بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من - که هر سو شعله ای گلدسته می بندد ز باغ من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۹:ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من - نمک بر چشم سوزن می زند زخم نهان من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۴۰:نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من - نمک پرورده عشق است مغز استخوان من
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰:چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوان من - چه منتها که دارد گرمی عشقت به جان من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۹۰:من که بیخود شدم از می، چه کند ساز به من؟ - در چنین وقت کجا می رسد آواز به من؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۷:خنده شیشه رساند زغم آواز به من - راز گوید ز جنون سلسله ساز به من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷۷:مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن - وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۲:ای غنچه لب رعایت اهل نیاز کن - گر دل نمی دهی به سخن، گوش باز کن
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۴:ای آنکه دل ربوده ای از دلربای ما - تا حال ما نداند از او احتراز کن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۰:پیش از وصال، ترک تمنای خام کن - تا گل نیامده است علاج ز کام کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۱:دل از گناه پاک چو دارالسلام کن - خاک سیاه بر سر مینا و جام کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۰۴:پهلو تهی ز ناوک آن دلربا مکن - در استخوان مضایقه با این هما مکن
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۷:دل را به یاد مهر و وفا آشنا مکن - غافل به سوی خویش نگر فکر ما مکن
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۸:می بین چنین و یک نگه آشنا مکن - ترک جفا مکن مکن ای بیوفا مکن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹۱:همچشم آبله است دل اشکبار من - در پرده دل است گره نوبهار من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹۲:دایم به یک قرار بود مشت خار من - چون آشیان خوش است خزان و بهار من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹۳:دلدار رفت و برد دل خاکسار من - یکبار شد ز دست کند و شکار من
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۵:از بسکه سوخت بی تو دل بیقرار من - آتش سلم خرید محبت ز خار من
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۷:ای قامت بلندت معراج آفریدن - یک شیوه خرامت در پیش پا ندیدن
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۳:گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن - جان نیازمندان حرف از لبت شنیدن
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰۳:به صد دلیل نرفتن ره خدای که چه؟ - به صد چراغ ندیدن به پیش پای که چه؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۶:خبر ز سوز نداری سروده نای که چه - برای درد نفهمیده وای وای که چه
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۹۰:دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی - یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۶:دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی - حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۱:شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی - بود دامان دگر بر آتش من هر گلی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۲:قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی - دست رد بر هیچ مخلوقی منه گر واصلی
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۵:در سر هر مویم از جوش خیالت غلغلی - هر نفس در سینه تنگم به یادت بلبلی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۶۹:ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه میپرسی - حدیث راه بسیار است از منزل چه میپرسی؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰:ز بیدرد محبت حال اهل دل چه میپرسی - سراغ آب گوهر از نم ساحل چه میپرسی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۹:ای آن که دل به ابروی پیوسته بستهای - غافل مشو که در ته طاق شکستهای
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۰:از گلشن زمانه چه گلدسته بستهای - رام که میشوی ز خیال که جستهای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۸:بر مردم زمانه چه رحمت کند، کسی؟ - با بی مروتان چه مروت کند کسی؟
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۳:دل را چگونه منع محبت کند کسی - گیرم که بشنود چه نصیحت کند کسی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱:با زلف تو دم می زند از نافه گشایی - بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۷:نه سوخته الفت دردم نه دوایی - داغم همه ناسور جدایی است جدایی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۸:اگر بی پرده خود را دیده باشی - گل از فردوس اینجا چیده باشی
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴:اگر در خواب خود را دیده باشی - چه گلها از دل ما چیده باشی
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۴:(دلم ز سینه به آن زلف تابدار گریخت - ز چارموجه غم در دهان مار گریخت)
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱:ز گر مخوییت آتش ز لاله زار گریخت - ز زهر چشم تو صیاد از شکار گریخت
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت - که دشت در صدف و بحر در غبار گریخت
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴۵:سرو را از جلوه مستانه از جا میبرد - خنده او تلخکامی را ز صهبا میبرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴۶:عقل را از مغز بیرون داغ سودا میبرد - جذبه خورشید شبنم را به بالا میبرد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۳:کی چو بیدردان نوید وصلم از جا میبرد - میشود خون گر دلم نام تمنا میبرد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۰۲:دلم در سینه درس ناله مستانه میخواند - به طرز بلبل ناقوس در بتخانه میخواند
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۳:در این مکتب کتاب عقل را دیوانه میخواند - خط دیوانی زنجیر را فرزانه میخواند
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۴:زلف او کی به خیال من غمناک افتد؟ - مگر از شانه به فکر دل صد چاک افتد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹:آتشی نیست محبت که به ناپاک افتد - حیف این شعله نباشد که به خاشاک افتد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱۵:گر چنین سرو ز بالای تو درهم گردد - طوق هر فاخته ای حلقه ماتم گردد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۳:دل اگر صیقلی اشک دمادم گردد - سینه آیینه یکرنگی عالم گردد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۹:مژگان من ز اشک دمی بی گهر نبود - این شاخ بی شکوفه لخت جگر نبود
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵:یک سرنوشت طالع ما بی خطر نبود - ما را سری نبود اگر درد سر نبود
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۱:همت عالی نظر به پست ندارد - خانه گردون غم نشست ندارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷:چرخ به تسلیم پیشه دست ندارد - خاک ز افتادگی شکست ندارد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۶:نه هر دل جای سودای تو باشد - دلی کز جا رود جای تو باشد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۵:جنون داغی ز سودای تو باشد - چمن بویی ز گلهای تو باشد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۹۵:جلوهای مستانه زان گلگونقبا میخواستم - زان گلستان یک نسیم آشنا میخواستم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۸:بس که خود را بسته دام بلا میخواستم - محنت آسایش درد از دوا میخواستم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۰:چون نظر بر روی آن دشمن مروت میکنم - از بهار گریه گلریزان حسرت میکنم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۸:یاد چشمی را به افسون رام الفت میکنم - مینشینم گوشهای تنها فراغت میکنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۲:نیست ناخن در کف و مشکلگشایی میکنم - کار عالم را به این بیدست و پایی میکنم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۰:روزگاری شد که با عشق آشنایی میکنم - چون شرر در بحر آتش ناخدایی میکنم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۴:ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم - یک ناله زنجیر به دنیا نفروشیم
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۴:ما درد به درمان مسیحا نفروشیم - سامان لب خشک به دریا نفروشیم
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۷:عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای - دیده ها را صدف در ثمین ساخته ای
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۴۸:عرق آلود ز می طرف جبین ساخته ای - دیده ها را صدف در ثمین ساخته ای
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰:اگر از خنده گر از چین جبین ساخته ای - مزد چنگت که ندیدیم چنین ساخته ای
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۱:کجا چشم بد از دود سپندم در گزند افتد؟ - به بخت من گره در کار آتش از سپند افتد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد - ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۳۴:آب حیات آتش رخساره ها می است - باد مراد کشتی می نغمه نی است
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۱:شمع و چراغ مجلس مستان می و نی است - جام و کدوی باده پرستان جم و کی است
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۷:تبسم کن که جان باده لعلی قبا سوزد - ز آب آتشین خویشتن یاقوت وا سوزد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰:نیم داغ گلی تا هر دو رویم یک هوا سوزد - دلم در آتش خویی نمی سوزد که واسوزد
-
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۸۷:فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من - نیست از جوش پری ره در خیال آباد من
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۵:شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من - پر لبی تبخاله دارد از مبارکباد من