چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا
خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا
تیغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند
چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا
دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است
روی دل تا برنگردیده است، بر گردان مرا
ذوق همچشمی ندارد شهرتم با آفتاب
گرد عالم از چه دارد چرخ سرگردان مرا؟
هر که بر من پرده پوشد خویش را رسوا کند
من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا
نیستم پیراهن یوسف، چرا هر جا روم
خون تهمت می چکد از گوشه دامان مرا؟
نیست صائب در خرابات مغان دریا دلی
تا به یک ساغر کند شرمنده احسان مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر میپردازد. شاعر از غم و اندوهی که در دل دارد سخن میگوید و به مواجهه با مشکلات و دردهای زندگی اشاره میکند. او خود را مانند گوهری گرانبها توصیف میکند که باید در برابر حملات دشمنان و ناشکری دیگران محافظت شود. همچنین بر این نکته تأکید دارد که دلش به سختی میتواند از کسی روی بگرداند و عشق و وفاداری را ارزشمند میداند. شاعر همچنین به ناپایداری شهرت و زندگی اشاره میکند و در نهایت از درد و رنجی که به دلیل تهمتها و عدم درک دیگران متحمل شده است، سخن میگوید. در کل، این شعر منعکسکننده تنازع میان زیبایی و غم، وفاداری و بیوفایی و چالشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: صورت نیلوفر من از ضربهای که از دوستان خوردم، زیبا شد و در نهایت یک گل زیبا از باغ ناراحتیهای من شکفته شد.
هوش مصنوعی: بر روی سرم شمشیر میزنند و گوهر ارزشمندم را از من میگیرند، چون که دشمن جانم، طلای درخشان و نازکدلی من را به صدفی تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی دل از کسی دور میشود، سخت است که بتوان آن را به سوی خود برگرداند. تا زمانی که دل هنوز برنگشته، من را به سمت خود برگردان.
هوش مصنوعی: شعری درباره این است که شهرت من از خورشید که نورش بر همه میتابد، هیچ گونه رقابتی ندارد. در واقع در میان گردش بیهدف جهان، من چه چیزی دارم که بتوانم به آن افتخار کنم؟
هوش مصنوعی: هر کسی که تلاش کند تا بر من پردهپوشی کند، در واقع خودش را در معرض رسوایی قرار داده است. من شمعی نیستم که بتوانند مرا پنهان کنند و به راحتی ناپدید شوم.
هوش مصنوعی: من مانند پیراهن یوسف نیستم که در هر جا و مکانی از پاکی و نجابتش سخن گفته شود، چرا که چرا هر جا که میروم، تهمت و ناروا از گوشه دامن من میچکد و به من نسبت داده میشود؟
هوش مصنوعی: در کنار میخانهها از افرادی که دلهای بزرگ و باصفا دارند خبری نیست؛ هیچکس نیست که با یک جام شراب، مرا به خاطر لطف و مهربانیام شرمنده کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا
زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا
سرومن آغشته در اشک جگرخون من است
فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا
نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام
[...]
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر
چون تو پیدا کردهای این راز پنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
[...]
مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا
زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر
رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا
بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم
[...]
ای سکندر دولتی کاوصاف لطفت دم به دم
میگشاید از زبان، صد چشمه حیوان مرا
تا قضا بستان سرای دولتت را ساخت، ساخت
بلبل دستان سرای آن سرا بستان مرا
در زمانت ابر میگوید به آواز بلند
[...]
هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا
خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا
پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.