گنجور

 
صائب تبریزی

مُهرِ خاموشی کند کوته‌زبان تقریر را

این سپر دندانه می‌سازد دمِ شمشیر را

قامتِ خَم، نفس را هموار نتوانست کرد

از کجی، زورِ کمان بیرون نیارد تیر را

شد زبانِ شُکر از سودای او رگ در تنم

نیست از زندانِ یوسف شکوه‌ای زنجیر را

از سفیدی دیدهٔ یعقوب شد صبحِ امید

منزلی جز قصر‌شیرین نیست جویِ شیر را

در به دست‌آوردنِ زلفش مرا تقصیر نیست

این رهِ خوابیده کوته می‌کند شبگیر را

شیرمردان را نمی‌باشد به زینت التفات

نیست غیر از خون نگاری دست و پای شیر را

با علایق برنمی‌آیی، مجرّد شو که نیست

غیر عریانی علاج این خارِ دامنگیر را

تیرِ کج صائب همان بهتر که باشد در کمان

از جگر بیرون میاور آهِ بی‌تأثیر را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۶۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را

من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب

با یکی افتاده‌ام کو بُگسلد زنجیر را

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم‌تن

[...]

نظیری نیشابوری

دیدمش در دل نهفتم آه بی‌تأثیر را

در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را

پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در

بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را

خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت

[...]

کلیم

ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را

برنتابد از خرابی خانه‌ام تعمیر را

گر چنین شاداب از خون شهیدان می‌شود

آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را

کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی

[...]

صائب تبریزی

سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را

کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را

دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست

هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را

حسن را خطِ غبارش بی‌نیاز از زلف کرد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را

با گریبان کار افتد دست دامنگیر را

نام من در دفتر اهل شهادت داخل است

کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را

پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه