مُهرِ خاموشی کند کوتهزبان تقریر را
این سپر دندانه میسازد دمِ شمشیر را
قامتِ خَم، نفس را هموار نتوانست کرد
از کجی، زورِ کمان بیرون نیارد تیر را
شد زبانِ شُکر از سودای او رگ در تنم
نیست از زندانِ یوسف شکوهای زنجیر را
از سفیدی دیدهٔ یعقوب شد صبحِ امید
منزلی جز قصرشیرین نیست جویِ شیر را
در به دستآوردنِ زلفش مرا تقصیر نیست
این رهِ خوابیده کوته میکند شبگیر را
شیرمردان را نمیباشد به زینت التفات
نیست غیر از خون نگاری دست و پای شیر را
با علایق برنمیآیی، مجرّد شو که نیست
غیر عریانی علاج این خارِ دامنگیر را
تیرِ کج صائب همان بهتر که باشد در کمان
از جگر بیرون میاور آهِ بیتأثیر را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی چون عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر به بیان احساسات خود در مواجهه با عشق و مشکلات ناشی از آن میپردازد. او اشاره میکند که زبانش طعم تلخ عشق را چشیده و به دلیل این عشق دردی عمیق را متحمل شده است.
شاعر به ناتوانی در بیان احساسات و بیان زیباییهای محبوبهاش اشاره دارد و از سختیهایی که در این مسیر وجود دارد، سخن میگوید. او تأکید میکند که عشق و احساسات نمیتوانند همیشه به راحتی بیان شوند و گاهی با مشکلات و دردهای بزرگ همراهاند. در نهایت، شعر احساساتی عمیق و سنگین را در مورد عشق و مسائلی که از آن ناشی میشود، به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سکوت و آرامش به آدمی کمک میکند تا از حرف زدن بیمورد و بیفایده جلوگیری کند. در واقع، شخصی که زبانش کوتاه است، میتواند با استفاده از سکوت خود، از خطرات و دشواریها در امان بماند، همانطور که سپر دندانهدار میتواند شمشیر را ناتوان کند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قامت خمیده است، نمیتوان نفس را به راحتی آزاد کرد، چرا که کجی و انحنا از قدرت کمان نمیتواند تیر را به درستی پرتاب کند.
هوش مصنوعی: زبان من به خاطر عشق او به شکر گفتن مشغول است و هیچ چیزی در وجودم از زندان یوسف، بیتفاوت نیست و زنجیر را به من یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: چشمان یعقوب در سفیدی چشم به صبح امید او را به جایی جز قصر شیرین نمیبرد و جوی شیر نیز در مسیرش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جلب توجه و عشق او هیچ تقصیری از من نیست، زیرا این راهی که برای رسیدن به او انتخاب کردهام، در ساعات شب کوتاه میشود و به زودی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: مردان شجاع نیازی به زینت و زیبایی ندارند، برای آنها تنها نشانهی قدرت و شجاعت، نشانههای جراحت و خون بر دست و پای شان است.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی از علاقههایت رها شوی، باید خود را آزاد کنی، زیرا هیچ راهی برای درمان این درد و سختی جز ترک تعلقات نیست.
هوش مصنوعی: بهتر است تیر کج در کمان باشد تا اینکه از دل بیرون بیفتد و تاثیری نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
من که با مویی به قوّت برنیایم ای عجب
با یکی افتادهام کو بُگسلد زنجیر را
چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیمتن
[...]
دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
پای رفتن نیست زین بزمم که در بیرون در
بخت دارد در کمین هجر گریبان گیر را
خوشدل از غیرم که در بزم وصال او نیافت
[...]
ضعف طالع برده از من قوت تدبیر را
برنتابد از خرابی خانهام تعمیر را
گر چنین شاداب از خون شهیدان میشود
آب پیکان سبز خواهد کرد چوبِ تیر را
کی دگر از خانهٔ چشمم قدم بیرون نهی
[...]
سهل مشمر همتِ پیرانِ با تدبیر را
کز کمان بال و پر پرواز باشد تیر را
دشمنِ خونخوار را کوته به احسان ساز، دست
هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را
حسن را خطِ غبارش بینیاز از زلف کرد
[...]
برق عشق آمد که سوزد خرمن تدبیر را
با گریبان کار افتد دست دامنگیر را
نام من در دفتر اهل شهادت داخل است
کرده ام روشن سواد جوهر شمشیر را
پاسبان مستی ما نیست غیر از تیغ عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.