از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام
دل زنده از محیط برآید شراره ام
خورشید محشرست دل آتشین من
صبح قیامت است گریبان پاره ام
نور نگاه چشم غزالان وحشیم
هم در میان مردم و هم بر کناره ام
آن بیدلم که کشتی طوفان رسیده بود
در طفلی از تپیدن دل گاهواره ام
رطل گران خاک بود نقش پای من
تا از شراب عشق تو مست گذاره ام
تا قامت تو سایه نیفکند بر سرم
روشن نگشت معنی عمر دوباره ام
شد برگ زرد و رنگ نگرداند میوه ام
عمرم تمام گشت و همان نیمکاره ام
چون موج از تردد خاطر درین محیط
صائب یکی شده است میان و کناره ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و متضاد شاعر میپردازد. شاعر از ویژگیهای جاودانی و درخشان خود سخن میگوید و تصاویری از عشق و جریانات زندگی را ارائه میدهد. او به عشق و زیبایی طبیعت اشاره میکند و اینکه چگونه وجود او تحت تأثیر این عشق قرار دارد. با بیان تلاشهایش در برابر طوفانهای زندگی، به احساس ناکامی و ناتمامی در عمرش اشاره میکند. در نهایت، او به تناقضات زندگی و واهمههایش از زمان میپردازد و حسرت ناتمام بودن عمر را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: ستارهام درخششاش را از نور خورشید از دست نمیدهد و دلزندهام با شور و هیجان از دنیای پیرامونم سر برمیآورد.
هوش مصنوعی: دل من مانند خورشید در روز قیامت در حال زبانه کشیدن است و گویی صبح قیامت فرا رسیده است. من دردی عمیق دارم که به شدت مرا میآزارد و گویی پیراهنم با این درد پاره شده است.
هوش مصنوعی: نگاه و زیبایی چشمهای من مانند نور غزالانی است که هم در میان مردم و هم در کنار من مشاهده میشود.
هوش مصنوعی: در کودکی، قلب من مثل یک گهواره از شدت احساسات و تپیدن میجنبید و حالا به نظر میرسد که مثل یک درخت بید تحت تأثیر طوفانها قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: وزن سنگین خاک، نشان پای من است، تا وقتی که از شراب عشق تو سرمست میشوم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سایهی تو بر من نیفتد، زندگیام روشن نخواهد شد و معنای زندگی دوبارهام واضح نخواهد بود.
هوش مصنوعی: از بین رفتن و تغییر رنگ برگها نشاندهندهی نزدیک شدن به پایان فصل و زندگیام است. میوهام هنوز به کمال نرسیده و احساس میکنم عمرم به سرعت در حال گذر است و به تمامیت نرسیدهام.
هوش مصنوعی: مانند موجی که در این فضا به خاطر تردد احساسات به وجود آمده، من نیز در میان و حاشیهام به یک حالت واحد تبدیل شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کردی ز راندگان در خود شماره ام
در کوی تو نه سگ نه گدایم چه کاره ام
روزی نشد ز سیر سرشکم لقای تو
خالیست از فروغ سعادت ستاره ام
گر در میان بزم خودم جا نمی دهی
[...]
کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ام
میسوخت اول این جگر پاره پاره ام
گاهی که تیغ خشم کشی، در میانه ام
وانگه که بزم عیش کنی بر کناره ام
چندانکه بیش بنگرمت تشنه تر شوم
[...]
هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار
چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام
دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود
کو جای من گرفته و من برکناره ام
کاری نساخت زاری من پیش دشمنان
[...]
مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام
رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
روزی که فال منصب دیوانگی زدم
زنجیر سبحه گشت پی استخاره ام
تا شد زگریه ام شفقی رنگ آسمان
[...]
خون می چکد چو مرغ کباب از نظاره ام
شرمنده است پرتو مه از ستاره ام
گردیده آب زهره برق از شراره ام
چون لعل اگر چه در جگر سنگ خاره ام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.