نقش حصیر نیست که بر پیکر من است
شهباز اوج فقرم و این شهپر من است
این باده رسیده که در ساغر من است
حور من و بهشت من و کوثر من است
تا سر بر آستانه همت گذاشتم
خشتی است آفتاب که زیر سر من است
صبح قیامتی که جهان در حساب ازوست
یک آه سرد از دل غم پرور من است
خون می خورد ز تنگی میدان روزگار
این آب بیقرار که در گوهر من است
در وادیی که سیل برد کوه را ز جای
پای به خواب رفته من لنگر من است
در بند روزگار نباشد جنون من
زنجیر من چو تیغ همان جوهر من است
چون شمع استخوان مرا آب می کند
این آتشی که در ته خاکستر من است
از خارخار عشق به خون غوطه می زنم
از برگ گل چو شبنم اگر بستر من است
هر چند بسته ام به زمین سایه وار نقش
پرواز آفتاب به بال و پر من است
داغی که هست زیر سیاهی گشاده روی
امروز در بساط فلک اختر من است
از برگریز حادثه صائب مسلم است
این گلشنی که در ته بال و پر من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریا نمی ز اشک نمک پرور من است
دوزخ تفی ز گرمی خاکستر من است
دردسر خمار ندانسته ام ز چیست
نومیدم و شکسته دلی ساغر من است
دیوانگی به مکتب خاموشیم نشاند
[...]
ای مقدم تو قبله چشم تر من است
هر جا که نقش پای تو باشد سر من است
خوابم بدیده بی تو چو شبنم بود حرام
شبها اگر چه خرمن گل بستر من است
در کوی تو غبار مرا می برد نسیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.