نقش حصیر نیست که بر پیکر من است
شهباز اوج فقرم و این شهپر من است
این باده رسیده که در ساغر من است
حور من و بهشت من و کوثر من است
تا سر بر آستانه همت گذاشتم
خشتی است آفتاب که زیر سر من است
صبح قیامتی که جهان در حساب ازوست
یک آه سرد از دل غم پرور من است
خون می خورد ز تنگی میدان روزگار
این آب بیقرار که در گوهر من است
در وادیی که سیل برد کوه را ز جای
پای به خواب رفته من لنگر من است
در بند روزگار نباشد جنون من
زنجیر من چو تیغ همان جوهر من است
چون شمع استخوان مرا آب می کند
این آتشی که در ته خاکستر من است
از خارخار عشق به خون غوطه می زنم
از برگ گل چو شبنم اگر بستر من است
هر چند بسته ام به زمین سایه وار نقش
پرواز آفتاب به بال و پر من است
داغی که هست زیر سیاهی گشاده روی
امروز در بساط فلک اختر من است
از برگریز حادثه صائب مسلم است
این گلشنی که در ته بال و پر من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به ابراز احساسات عمیق و تجربههای تلخ و شیرین زندگی خود میپردازد. او از فقر و رنجهایش میگوید که به او هویتی خاص داده و با تعبیرات شاعرانه، غم و اندوه خود را نشان میدهد. به طور کلی، شاعر از کیمیای عشق و زیباییهای درون خود سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه در سختیها همچنان به جستجوی معنا و زیبایی میپردازد. او با تصویرسازیهای دلنشین و استعارات قوی، به تضادهای زندگی و تاثیر آنها بر روح و جسم خود اشاره میکند و در نهایت بر اهمیت عشق و امید در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: نقش و اثری که بر بدن من هست، شبیه به نقش روی حصیر نیست. من به عنوان شهباز، در اوج فقر قرار دارم و این وضعیت، همچون پرهای من است.
هوش مصنوعی: این می نوشیدنی که در جام من قرار دارد، مثل حوری، بهشت و نعمتهای برتر زندگی برای من است.
هوش مصنوعی: زمانی که به درگاه تلاش و کوشش خود رسیدم، متوجه شدم که زیر سر من چیزی شبیه به سنگی داغ وجود دارد که نماد آفتاب است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت که تمام حقایق و اعمال انسانها محاسبه میشود، تنها چیزی که از دل پر از غم من بیرون میآید، یک آه سرد است.
هوش مصنوعی: زندگی در روزگار سخت و تنگنا باعث میشود که وجود من مانند آبی بیقرار باشد که درون یک گوهر بیحالی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در جایی که سیل کوه را از جایش برده، پای خوابیده من نقطه ثابتی برای من به حساب میآید.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر شرایط زندگی نیستم، زیرا دیوانگی من مانند زنجیری نیست که مرا محدود کند؛ همانطور که تیغ یک ذات و ماهیت خاص دارد، من نیز آزادی و جوهر وجودیام را حفظ میکنم.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساساتی عمیق و رنجآور است. گوینده از تشنگی و ناراحتی خود میگوید که مانند شمعی کمجان، به تدریج در حال آب شدن و ذوب شدن است. آتش درون او که از گذشته و عواطف سرکوبشده ناشی میشود، در نهایت او را فرسوده و محو میکند. این احساس توام با غم و اندوه از تنهایی و خشکی درون است.
هوش مصنوعی: من در عشق مانند خارهایی که زخم میزنند غرق در خونم و اگر بستر من برگ گلی باشد، مانند شبنم بر روی آن نشستهام.
هوش مصنوعی: با اینکه به زمین وابستهام و مانند سایهای بر آن نشستهام، اما همچنان روح پرواز و نور آفتاب در من جاری است.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که امروز به خاطر وضعیت نامناسب دارم، به دلیل ستارهای است که در آسمان من وجود دارد و این ناراحتی ناشی از آن است.
هوش مصنوعی: از اتفاقات و حوادث زندگی، بیتردید این باغچهای که در دل و وجود من وجود دارد، نشاندهنده زیبایی و آرامشی است که در درونم حس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریا نمی ز اشک نمک پرور من است
دوزخ تفی ز گرمی خاکستر من است
دردسر خمار ندانسته ام ز چیست
نومیدم و شکسته دلی ساغر من است
دیوانگی به مکتب خاموشیم نشاند
[...]
ای مقدم تو قبله چشم تر من است
هر جا که نقش پای تو باشد سر من است
خوابم بدیده بی تو چو شبنم بود حرام
شبها اگر چه خرمن گل بستر من است
در کوی تو غبار مرا می برد نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.