نمی دانم چه نسبت با نسیم پیرهن دارم
که هم در مصرم و هم در جای بیت الحزن دارم
غبارآلود کرد آیینه صبح قیامت را
که دارد این زبان شکوه پردازی که من دارم
چه غم دارم اگر من دو عالم روی گرداند
سخن رو در من آورده است و من رو در سخن دارم
نه خارم کز وجود من گلستان ننگ بار آرد
عقیق نامدارم حق شهرت بر یمن دارم
عجب دارم به حرف و صوت از من دست بردارد
جهان آیینه و من طوطی شکر شکن دارم
چرا از سایه خود چون غزال از شیر نگریزم
گمان مشک در خود همچو آهوی ختن دارم
مزن دامن به شمع فطرت والای من صائب
که حق گرمی هنگامه بر نه انجمن دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس شاعر نسبت به نسیم و طبیعت است. او میگوید که نمیتواند درک کند چه رابطهای با نسیم دارد که هم در مکانهای مختلف حضور دارد. او همچنین به زیبایی و قدرت کلام خود اشاره میکند و میگوید که حتی اگر دنیا از او روی گرداند، او همچنان در سخن خود ماندگار است. شاعر به عدم وابستگی خود به دنیا و به گل و گیاهان اشاره میکند و معتقد است که او همچون طوطی در دنیای کلام زندگی میکند، و به خود به عنوان موجودی ارزشمند و خاص مینگرد. در نهایت، او هشدار میدهد که نباید به سادگی از فضیلتهای طبیعی و فطریاش کاسته شود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه رابطهای با نسیم خنک و دلپذیر دارم که هم در سرزمین مصرم و هم در کنار مکان غمانگیز بیت الحزن احساس میکنم.
هوش مصنوعی: آیینه صبح قیامت را غبارآلود کرده است، چرا که من این زبان را دارم که میتواند به شکایت و شکوه بپردازد.
هوش مصنوعی: اگر دنیا از من روی گرداند، برایم اهمیتی ندارد؛ چون سخن و گفتار من ارزشمند است و من در آن غرق شدهام.
هوش مصنوعی: من نه مانند خار هستم که وجودم باعث ننگ و آفت باشد، بلکه مانند گلی هستم که در باغستان وجودم زیبا و محترم است. من از نظر شهرت و اعتبار برمندی دارم و در سرزمین یمن مورد توجه و احترام هستم.
هوش مصنوعی: من شگفتزدهام که این همه زیبایی و صدا از من دور شود، در حالی که دنیا مانند آینهای است و من طوطیای دارم که شیرینی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چرا باید از سایهام بترسم، مانند غزالی که از شیر میگریزد؟ زیرا در دل خود بویی از مشک دارم، همانند آهوی زیبا و خوشبو از ختن.
هوش مصنوعی: به دامن من دست نزن، چرا که وجود من مانند شعلهای پرنور و با ارزش است. من به حق و حقیقت گرمای ویژهای در جمع دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم
چون من من نیستم، آخر چرا گویم که من دارم
تن و جان محو شد از من، ز بهر آنکه تا هستم
حقیقت بهر دل دارم شریعت بهر تن دارم
همه عالم پر است از من ولی من در میان پنهان
[...]
من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم
چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم
چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب
بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم
گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری
[...]
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم
صفایِ خلوتِ خاطر از آن شمعِ چِگِل جویم
فروغِ چشم و نورِ دل از آن ماهِ خُتَن دارم
به کام و آرزویِ دل چو دارم خلوتی حاصل
[...]
هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم
سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم
سراپا جوهرم چون تیشه در شیرین زبانیها
عجب نبود سر پرخاش اگر با کوهکن دارم
عجب نبود شود گر تنگ شکر پرده گوشم
[...]
دلی زخم انتخاب خنده گل در چمن دارم
پریشانی ندارد خاطر جمعی که من دارم
عدم را خنده میآید به شوخیهای تدبیرم
ز هر تحریک مژگان تو چاکی در کفن دارم
لبم با ناله می جوشد دلم با شعله می رقصد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.