خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را
مکن نومید از حسن قبول افسانه ما را
در آن صحرا که چون برگ خزان انجمن فرو ریزد
به آب روی رحمت سبز گردان دانه ما را
زمین مرده احیا کردن آیین کرم باشد
چراغان کن به داغ خود دل دیوانه ما را
تو کز خون شیر و نوش از نیش و گل از خار می سازی
به چشم خلق شیرین ساز تلخ افسانه ما را
اگر چه بحر رحمت بی نیازست از حباب ما
به باد آستین مشکن دل پیمانه ما را
در آن شورش که نه گردون کف خاکستری گردد
ز برق بی نیازی حفظ کن کاشانه ما را
ز بیم گفتگوی حشر فارغ دار دل صائب
شفاعت می کند عشقش دل دیوانه ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خداوند درخواست میکند که نعرههای شادمانهاش را بپذیرد و او را از قبول دعایش ناامید نکند. او به تصویر میکشد که در دشتی که مانند برگهای خزانی از هم میپاشد، امیدوار است که با رحمت خداوند، زندگی و سبز شدن را برای وجودش به ارمغان بیاورد. شاعر همچنین بر این نکته تأکید دارد که احیای زمین مرده و دل دیوانهاش تنها با بخشش و کرم خداوند ممکن است. او از خدا میخواهد که در حالی که همه چیز از او بینیاز است، دل او را نشکند و کانون خانهاش را در برابر طوفانها حفظ کند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که از ترس روز قیامت، دلش آرام باشد و عشقش به خدای او، شفاعتی برایش باشد.
هوش مصنوعی: ای خدا، این نغمه خوش و شاد ما را بپذیر و ما را از امید به بخشش و محبتی که از تو انتظار داریم ناامید نکن.
هوش مصنوعی: در آن بیابانی که مانند برگهای پاییزی، گروه گروه به زمین میافتند، ای باران رحمت، دانههای ما را سبز و شکوفا کن.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که احیای زمین مرده و زنده کردن طبیعت، کار محبت و دلسوزی است. پس بیایید دل دیوانه خود را با نور و شادی روشن کنیم.
هوش مصنوعی: تو از ترکیب خون و شیر، و نوشیدنیهایی تلخ و گل و خار، داستانی را میسازی که در چشم مردم شیرین به نظر میرسد، در حالی که برای ما تلخ و دردناک است.
هوش مصنوعی: هر چند که دریاى رحمت به خودی خود به هیچ چیز نیاز ندارد، اما خواهش میکنم با دستانت دل ما را نشکن.
هوش مصنوعی: در آن آشوب که آسمان هم رنگ خاکستری میشود، ای کاش پرتو بینیازی ما را در امان نگه داری.
هوش مصنوعی: نگران نباش و از ترس محشر دل خود را آرام کن، زیرا عشق بیحد و حدودش از شفاعت میکند و دل دیوانه ما را نجات میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نمی باشد ز بی برگی چراغی خانه ما را
ز چشم جغد باشد روشنی ویرانه ما را
گرانی می کند بر گوشه گیران پرتو منت
نگه دارد خدا از چشم روزن خانه ما را!
در و دیوار نتواند عنان سیل پیچیدن
[...]
هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را
زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
شرابت دام می چیند تغافل جام می بخشد
به ما گر واگذارد دل وفا بیگانه ما را
سپند چشم بدکام دو عالم می توان کردن
[...]
مپرس از شورش صحرای دل دیوانهٔ ما را
نمک سایی بود در دیده کار، افسانهٔ ما را
شراب آتش آلودی، حریفان در قدح دارم
در این محفل که می بوسد لب پیمانهٔ ما را؟
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را
مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت
که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را
حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.