گرچه از سامان حیرانی نظر درویش نیست
جلوه بسیار است دل را یک تماشا بیش نیست
سیر کردم عالم الفت خوشا بیگانگی
هجر و وصل دوستان خواب و خیالی بیش نیست
نکهت گلدسته قسمت نمی سازد به کام
هیچ اگر نبود کسی را در جهان درویش نیست
هر میی دارد خماری گرچه صاف حیرت است
کامجویان کامجویان نوشها بی نیش نیست
رفتگان بیهوده از گردون شکایت کرده اند
خانمان برهم زنی چون عشق کافر کیش نیست
لب اگر بر هم زنی مجنون جوابت می دهد
تا عدم از ملک هستی راه حرفی بیش نیست
گشت معلومم نگاهش هرزه گردی کرده است
هیچکس در پیش چشمش چون تغافل کیش نیست
سینه صافم گشته ام در کوچه دلها اسیر
هیچکس را دشمنی بدخواه تر از خویش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تجارب و احساسات دلنواز و پرمحتوای خود میپردازد. او میگوید که دنیا پر از جلوههای فریبنده است و در نگاه درویش، تنها یک تماشا وجود دارد. در سیر در عالم دوستی، بیگانگی را خوشا، زیرا وصال و فراق دوستان فقط خواب و خیال است. شاعر به این حقیقت اشاره دارد که گاهی اوقات دستاوردهای ظاهری، ارزش واقعی ندارند و بدون وجود کسی در جهان، درویش به شمار نمیآید. هر جامی آثار مختلفی دارد، ولی خواستهها بینقص و بدون دردسر نخواهند بود. کسانی که از سختیها شکایت میکنند، نمیدانند که عشق میتواند خانه را برهم بزند. همچنین شاعر میگوید که اگر لب به سخن باز کند، کسی که عاشق است در پاسخ، صدایی خواهد داشت. او احساس میکند که دیگران نمیتوانند عمیقاً او را درک کنند و در نهایت، دشمنی بدتر از خود انسان برای او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچند که در حالت حیرانی و سرگردانی، درویش نتواند به وضوح ببیند، اما دل انسان به تماشای زیباییها نیاز دارد و برای او یک نگاه کافی است.
هوش مصنوعی: در جهان عشق و دوستی، تجربه کردم که جدایی و به هم رسیدن دوستان، در واقع، بیشتر شبیه به خواب و خیال است و حقیقی نیست.
هوش مصنوعی: عطر گل و زیبایی گلدسته، به هیچ کسی لذت نمیدهد، اگر در این دنیا کسی نباشد که درویش باشد و بتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هر شرابی برای خود حالتی خاص دارد، حتی اگر ظاهراً صاف و زلال به نظر برسد. کسانی که در جستجوی لذت و خوشی هستند، میتوانند از این نوشیدنیها لذت ببرند و بدون دردسر و خطر از آنها بهره ببرند.
هوش مصنوعی: کسانی که رفتهاند، بدون دلیل از آسمان و سرنوشت خود شکایت کردهاند. عشق، مانند کسی که به دین کفر میورزد، نمیتواند روابط را بر هم بزند.
هوش مصنوعی: اگر لبهایت را به هم بفشاری، مجنون به تو پاسخ میدهد؛ زیرا وجود تو از نیروی هستی نشأت میگیرد و فراتر از آن، حرفی برای گفتن نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که نگاه او به نوعی بیهدف و بیارزش است و هیچکس نمیتواند در برابرش خود را پنهان کند، چرا که او به راحتی میتواند آنچه را که نمیخواهد ببیند نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: دل من در میان کوچههای عشق گرفتار شده و در این راه هیچ دشمنی بدخواهتر از خودم برایم وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو تا مقصود چندان منزلی در پیش نیست
یک قدم بر هر دو عالم نه که گامی بیش نیست
معنی درویش اگر خواهی کمال نیستی است
هر که را هستی خود باقی ست او درویش نیست
تا تو ناکامی نبینی کی توانی یافت کام
[...]
یک قدم ازخویش بیرون نه که گامی بیش نیست
دامن خود را بگیر از پس مرو ره بیش نیست
گر هوای عشق داری خویش را بی خویش کن
کآشنای عشق او جز عاشقی بی خویش نیست
بر امید وصل عمری بار هجرانش بکش
[...]
از بلای عشق تو تنها دل ما ریش نیست
کیست در عهد تو کاو را این بلا در پیش نیست
بیش از این ای گل در آزار دل بلبل مکوش
چون بقای حسن رویت چند روزی بیش نیست
از لبت بی سهمِ تیرِ غمزه ات بوسی هوس
[...]
کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیست
قرب نزدیکان مجلس حرف و صوتی بیش نیست
در صلات عاشقان دوری و تنهاییست رکن
گو قضا کن طاعت خود هر که اینش کیش نیست
ما نکو دانیم طور حسن دور افتاده دوست
[...]
آرزو بسیار و آهم در دل درویش نیست
دشت پر نخجیر و یک ناوک مرا در کیش نیست
خانه اهل تعلق شاهراه حادثه است
دزد هرگز در کمین کلبه درویش نیست
سایه از ویرانه ما می کند پهلو تهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.