خوشا سعادت آن دل که آب میگردد
که شبنم آینه آفتاب میگردد
به آتشی است دل خونچکان من مایل
که شسته روی به اشک کباب میگردد
مشو ز وقت ملاقات دوستان غافل
که هر دعا که کنی مستجاب میگردد
اگرچه موی سفیدست تازیانه مرگ
به چشم نرم تو رگهای خواب میگردد
نه از برای تماشاست کوچهگردی من
ز بیم سوختن خود کباب میگردد
همان که در طلبش رفتهای ز خود بیرون
درون خلوت دل بینقاب میگردد
فسانه میشمرد مست، شور محشر را
کجا به چشم تو از ناله خواب میگردد؟
تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست
به تازیانه آتش، کباب میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق و نفسگیر خود میپردازد. او از سعادت دلهایی سخن میگوید که به مانند آب زلال، شفاف و پاک میشوند. در عین حال، دل خود را دچار آتش و درد میداند که در اثر این درد به اشک تبدیل میشود. شاعر تاکید میکند که باید در لحظات ملاقات با دوستان غافل نشویم، زیرا دعاهای ما در این لحظات به نتیجه خواهند رسید. همچنین به پیری و نزدیک شدن به مرگ اشاره میکند که با وجود موی سفید، هنوز در عمق وجودمان لایههایی از خواب و آرامش وجود دارد. تجلی این احساسات را در کوچهگردیهایش نمیبیند و همچنین به دنبال معشوقی است که در دل بینقاب است. در نهایت، شاعر به ناتوانی در کنترل احساساتش اشاره میکند و میگوید دلش غیراختیاری به تپیدن میافتد و این احساسات آن را به آتش و کباب تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال دل خوشبختی که مانند آب نرم و لطیف میشود و با تابش آفتاب، مانند شبنمی زیبا و درخشان میگردد.
هوش مصنوعی: دل من مانند آتش میسوزد و خون میریزد و به طور ناخودآگاه علاقه دارم که چهرهام را با اشکهایم شستشو دهم؛ چرا که این اشکها مانند کبابی در حال پخته شدن است.
هوش مصنوعی: به ملاقات دوستانت بیتوجه نباش، زیرا هر دعایی که بکنی به حقیقت میپیوندد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه موهایم سفید شدهاند، اما چشمهای لطیف تو هنوز جاذبه دارند و مرا به خواب میبرند.
هوش مصنوعی: کوچهگردی من برای تماشا نیست، بلکه به خاطر ترس از سوختن خودم، مثل کبابی در آتش میچرخم.
هوش مصنوعی: آن کسی که به دنبالش هستی، در دل تو در حال جستجو است و بدون هیچ پرده و پوششی در خلوت دل تو حضور دارد.
هوش مصنوعی: مستی داستانی را روایت میکند، اما جایی که هیجان و شور روز قیامت به چشمان تو میرسد، از ناله و خواب دور میشود.
هوش مصنوعی: دل ما به اختیار خود نمیتپد و به مانند گوشت کبابی است که زیر ضربههای آتش میسوزد و میپزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد
ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد
مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت
بگرد ساقی و جام شراب می گردد
هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم
[...]
ز چهره تو نظرها پرآب میگردد
ز آتش تو جگرها کباب میگردد
اگر به لب ز سر شیشه پنبه برداری
ز یک پیاله دو عالم خراب میگردد
ز دیده تو شود خیره، چشم گستاخی
[...]
ز تاب روی تو اشکم گلاب میگردد
نظارهام عرق آفتاب میگردد
گلی در دیده دارم کز نگاهی آب میگردد
دلی در سینه دارم کز غمی خوناب میگردد
نمیدانم دلش سنگ است یا موم اینقدر دانم
[...]
نگه ز روی تو تا کامیاب میگردد
تحیر آینهٔ آفتاب میگردد
زگرمجوشی لعلت بهکسوت تبخال
حباب بر لب ساغرکباب میگردد
چه نشئه بود ندانم به ساغر طلبت
[...]
چو زلف بر مه رویش نقاب میگردد
نهان به زیر سحاب آفتاب میگردد
چنان ز شرم تو هر روز خوی فشاند مهر
که شام غرقهٔ دریای آب میگردد
دلم به کوی تو دایم به جستجوی وفاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.