لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد

به نسیمی ورق لاله و گل برگردد

گل رویی که نیاید ز لطافت به خیال

چه خیال است در آیینه مصور گردد؟

می رود خود بخود از کار دل خونشده ام

این نه خونی است که محتاج به نشتر گردد

تا زند پر، شود از گرمی پرواز کباب

نامه شوقم اگر بال کبوتر گردد

چون سلیمان سخن مور به رغبت بشنو

تا بر آیینه اقبال تو جوهر گردد

بر دل گرمی اگر دست گذاری از لطف

چون صدف آبله دست تو گوهر گردد

دم جان بخش نسیم سحری را دریاب

پیش ازان کز نفس خلق مکدر گردد

تربیت را نبود در دل تاریک اثر

جوش دریا سبب خامی عنبر گردد

کار دلها نشود بی نفس گرم تمام

ماه از خویش محال است منور گردد

می رساند به صدف دانه گوهر خود را

ساده لوح آن که پی رزق مقدر گردد

هر حجابی که درین راه به یک سو فکنم

دل مغرور مرا پرده دیگر گردد

دست در دامن تسلیم و رضا زن صائب

تا ترا موج خطر دامن مادر گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

ایکه خورشید ز رای تو منور گردد

عالم از نفحه خلق تو معطر گردد

خواجه شرق امین الدین صالح که فلک

پیش فرمان تو خم گیرد و چنبر گردد

جرم خورشید اگر از دل تو نور برد

[...]

سراج قمری

هرکه را غیبتی از خویش میسر گردد

در مقام ملکش خانه مقرر گردد

جان صافی تو، زآلایش تن، تیره شده ست

هرچه روشن بود، از خاک مکدر گردد

پری و دیوتو، حرص و غضب غالب توست

[...]

حکیم نزاری

اگرم باز ملاقات میسّر گردد

بخت باز آید و ادبار ز من برگردد

گرچه با هم چو منی وصلِ تو از رویِ قیاس

صورتی نیست که در عقل مصوّر گردد

هم بکوشم که به هر گاه که یک روی کنند

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای که از خاک درت دیده منور گردد

وصف روحت چو کنم، روح معطر گردد

دیده در زیر قدمهات نمی گرید، از آن

که مبادا کف پای تو به خون تر گردد

گوش بگرفت، چو بشنید رقیبت سخنم

[...]

سلمان ساوجی

فکر رایت کنم اندیشه منور گردد

یاد خلقت کنم انفاس معطر گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه