عشق اول ناتوانان را به منزل می برد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل می برد
نیست سامان تماشا صفحه ننوشته را
چهره خوبان نوخط بیشتر دل می برد
بر هدف دستی ندارد تیر، بی زور کمان
همت پیران جوانان را به منزل می برد
صبر اگر یک دم عنانداری کند پروانه را
بیقراری شمع را بیرون ز محفل می برد
سبز از زهر ندامت می شود صائب پرش
هر که چون طوطی سخن بیرون زمحفل می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق، ناتوانی و تأثیرات آن بر انسانها میپردازد. شاعر به صورت نمادین بیان میکند که عشق اول میتواند افراد ناتوان را به مقصود خود برساند، و زودتر از انتظار، مشکلات را حل میکند. او اشاره میکند که درد و مشکلات ممکن است چهرهی زیبا و دلربا را بیشتر جلب کند و برعکس، جوانانی که بدون عزم و همت هستند، به جایی نمیرسند. همچنین، تأکید میشود که صبر و شکیبایی میتواند بر مشکلات غلبه کند و در نهایت، انسانها با سخنان خود و تأمل در آن، از جمع فاصله میگیرند. شاعر به نوعی به ندامت و پشیمانی هم اشاره دارد که از آن میتوان به رشد و بهبود تبدیل شد.
هوش مصنوعی: عشق، مانند نیرویی درونی، افرادی که ضعیف و ناتوان هستند را به سوی هدفی میبرد و به آنها کمک میکند تا به مقصود برسند. در عوض، مشکلات و موانع سریعتر از آنچه که تصور میکنیم، میتوانند از بین بروند و به پایان برسند.
هوش مصنوعی: تماشای چهرههای زیبای تازه و ناتمام، دل را بیشتر میرباید؛ زیرا هنوز به کمال نرسیده و در صورت عشق و جذابیت خود، حالت نهایی را به نمایش نمیگذارند.
هوش مصنوعی: تیر بدون قدرت کمان به هدف نمیرسد، اما با تلاش و پشتکار، تجربهی پیران میتواند جوانان را به موفقیت برساند.
هوش مصنوعی: اگر صبر یک لحظه بهانهجویی کند، پروانه بیقید و بند شمع را از گردهمایی دور میکند.
هوش مصنوعی: زهر ندامت باعث میشود که مثل یک طوطی، کسی که سخن را از جمع خارج میکند، به سبزی و طراوت برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خوابآلود او بنگر که چون دل میبرد
درد عشقش از دل ما صبر مشکل میبرد
گر گمان دارد که بر گردم من از کویش به جور
شک ندارم کان نگارم ظنّ باطل میبرد
موج دریای بلای عشق او بالا گرفت
[...]
عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد
خار و خس را زودتر دریا به ساحل میبرد
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
[...]
ذوق دیدارست کامی کز جهان دل میبرد
زاهد از دنیا نمیدانم چه حاصل میبرد!
دل به دریا داده را ز آسیب طوفان باک نیست
موج آخر کشتی خود را به ساحل میبرد
ابلهان را درک ذوق عشوة دنیا کجاست
[...]
از من و بلبل صبا صبر و تحمل می برد
خاک راهت را به باغ از دامن گل می برد
گرد راهم بی نیازی را به خاک افکند و رفت
جرأتش کی بعد ازین نام توکل می برد
پرسش مژگان نازش را زبان دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.