اگرچه لاله من ریشه در خاک چمن دارد
زوحشت برگ برگم داغ غربت در وطن دارد
به شمعی می برم غیرت درین هنگامه کثرت
که از فانوس با خود خلوتی در انجمن دارد
صدف را می توان سرحلقه دریادلان گفتن
که با چندین گهر مهر خموشی بر دهن دارد
مکرر می کند یک حرف را صدبار چون طوطی
سخنسازی که با آهن دلان روی سخن دارد
ز آب زندگانی خضر را لب تشنه می آرد
چه آب دلفریب است این که آن چاه ذقن دارد
حباب از بی دهانی می کشد خمیازه حسرت
زگوهر دانه یابد چون صدف هر کس دهن دارد
چو از سیماب شبنم نیست خالی گوش گل صائب
چه حاصل زین که بلبل پیش گل راه سخن دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس غربت و تنهایی در وطن اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین، به بیان درد و رنج ناشی از دوری و فقدان میپردازد. او لالهای را که ریشه در خاک دارد، نماد تعلق به وطن میسازد، در حالی که از داغ غربت رنج میبرد. همچنین او بر اهمیت خلوت و سکوت در بین همه شلوغیها تأکید میکند و به سرانجام رسیدن جستجوهای انسانی برای معانی عمیقتر میپردازد. بهطور کلی، شعر به تضاد بین زیباییهای ظاهری و عمق احساسات انسانی میپردازد و نشاندهنده جستجوی حقیقت در شرایط دشوار است.
هوش مصنوعی: هرچند گل لالهام در خاک وطن ریشه دارد، اما از درد و رنجهای جدایی و غریبی که در هر برگ من نهفته است، رنج میبرم.
هوش مصنوعی: در این لحظهای که همه جا شلوغ و پرازدحام است، من توجه و حسادت خود را به یک شمع معطوف میکنم، چرا که آن شمع در میان جمعیت، با نورش تنهایی خاصی دارد و با خود خلوتی را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: صدف را میتوان به عنوان نماد کسانی دانست که با وجود زیباییها و ارزشهای درونی، سکوت اختیار کردهاند و از ابراز احساسات خود چیزی نمیگویند.
هوش مصنوعی: کسی که به طور مکرر یک حرف را تکرار میکند، مانند طوطی است که فقط تقلید میکند و با کسانی که قلبهای آهنی دارند، گفتوگو میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که حتی آب زندگی بخش و شفا دهنده هم نمیتواند خضر را سیراب کند و او را تشنه نگه میدارد. این به نوعی به ارزش و جذابیت خاص آب اشاره میکند، و این که بعضی چیزها به رغم جذابیتشان، یا به دلیل داشتن شرایط خاص، نمیتوانند به طور کامل نیازها را برآورده کنند.
هوش مصنوعی: حباب به خاطر نداشتن دهان، حسرتی عمیق دارد و مانند صدفی است که دانهٔ گرانبهایی پیدا میکند. در حالی که آنهایی که دهان دارند، میتوانند از امکانات و نعمتها بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: وقتی که گلها از شبنم خالی هستند و هیچ چیزی برای گفتن ندارند، چه فایدهای دارد که بلبل هنوز میتواند با گل صحبت کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دهان تنگ آن دلبر نشان طبع من دارد
که در یک نقطه و همی جهانی در وطن دارد
گهرها در شکم دارد لب یاقوت فام او
وزاو سربسته هر نکته شکرها در شکن دارد
چنان خندد که پنداری صبا بر لؤلؤ شبنم
[...]
گل صدبرگ من سنبل بر اطراف سمن دارد
رخ یار من از نسرین خطی بر نسترن دارد
عذارش گرچه از نسرین سواد مشک پیدا کرد
ز مشک سوده رخسارش غباری بر سمن دارد
به چین زلف پرچینش که کرده سنبلش صد ره
[...]
اگرچه دل نصیب از چشم شوخت مکر و فن دارد
دهان و ابرویت پیوسته باری نقش من دارد
دلم را عاقبت از شمع رخسار تو روشن شد
که خطّت هرچه دارد جمله بر وجه حَسَن دارد
شنیدم با دهان تو ز تنگی لاف زد پسته
[...]
مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد
که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟
اگر نه روی گرم کارفرما در نظر باشد
که در شبها چراغی پیش دست کوهکن دارد؟
سفر کن تا چو یوسف شمع امیدت شود روشن
[...]
چه پروای گلستان و سر و برگ چمن دارد
چو غنچه آنکه گلشن در درون پیرهن دارد
چنان از حلقه ی زلف تو باد صبح مشکین است
که پنداری گذر بر ناف آهوی ختن دارد
اسیر عشق را بر زندگانی اعتمادی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.