کسی که در دل خود از نیاز میگذرد
ز خاطر که به عمر دراز میگذرد
هلاک توبه پشیمان دلی که هر ساعت
گذشته از سر بیداد و باز میگذرد
اجل که جوهر شمشیر ناز میداند
چرا به خاک شهیدان به ناز میگذرد
نگه ز کعبه و بتخانه باج میگیرد
به این غرور چه الفتنواز میگذرد
یگانه گوهر دریای خاک خواهد شد
دلی که از سر افشای راز میگذرد
غبار هستی محمود میرود بر باد
اگر نسیم به زلف ایاز میگذرد
بهار گریه الفت طراز میآید
خزان ناله وحشت گداز میگذرد
ادب ز آینه هستیم غبار انگیخت
ز خاطر که به این ترکتاز میگذرد
اسیر صلح نخواهد که جنگجو باشی
دگر به عمر تغافلنواز میگذرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟
که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد
دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر
چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد
به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت
[...]
ترا چه غم که شب ما دراز میگذرد؟
که روزگار تو در خواب ناز میگذرد
غرض ز سنگدلی داغ کردن شهداست
به لالهزار اگر آن سرو ناز میگذرد
نیازمندی از او همچو ناز میبارد
[...]
دل کسی که به این ترکتاز می گذرد
چگونه از سر دعوی باز می گذرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.