مکن در کار گلشن جلوههای انتخابی را
مده بر باد رنگ و بوی گلهای نقابی را
دلم در سینه تا پر می زند چشمش خبر دارد
نمی دانم کجا آورده این حاضر جوابی را
چه شد طفل است و خوابش می برد در دامن عاشق
ز چشمش یاد گیرد گفتگوی نیم خوابی را
مده دردسر ساقی برای امتحان من
نیارد بر رخم صد جام رنگ بی حجابی را
اسیرم هر چه هستم قایلم ناصح برو بنشین
به تعمیر دلم تا کی دهی زحمت خرابی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت گلشن (باغ) اشاره میکند و از جلوههای ظاهری رنگ و بوی گلها شکایت میکند. او در دلش حسی عمیق و نشاط دارد که چشمانش از آن آگاه است. شاعر از این که در دل یک عاشق، کودکانه خوابش برده، حرف میزند و به این موضوع اشاره میکند که عشق و حال و هوای چنین حالتی را میتوان از نگاه طرف مقابل فهمید. همچنین از ساقی (نوازنده یا میدهد) درخواست میکند که او را در کار امتحان نگذارد و به او آرامشی بدهد. در پایان، شاعر با ناامیدی از نصیحت ناصح میخواهد که به جای انتقاد، او را در ترمیم دلش یاری دهد.
هوش مصنوعی: در کار باغ و گلستان، جلوههای خاص و انتخابی را بیاهمیت نکن و رنگ و بوی گلهای مصنوعی را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: دل من در سینهام بسیار شوق و هیجان دارد، اما چشمان او به خوبی از اوضاع آگاه هستند و من نمیدانم این پاسخهای سریع و قاطع را از کجا به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن حالتی از آرامش و سادگی است. سخن از کودکی است که وقتی خوابش میبرد، در دامن عاشق به خواب میرود و از چشمان عاشق، مهارت گفتگو و نیمهخوابی را میآموزد. به عبارتی، دنیای معصومانه و بیخبر از درد و رنج را به تصویر میکشد که در آن عشق و آرامش به هم پیوند خوردهاند.
هوش مصنوعی: ساقی، برای آزمایش من مشکل درست نکن و بر چهرهام صد جام که نشانه بیحجابی است قرار نده.
هوش مصنوعی: من تحت تاثیر احساساتم هستم و با وجود این وضعیت، نمیخواهم از نصیحتهای تو بهره بگیرم. بهتر است تو در آرام کردن دل من بکوشی، چرا که دیگر نمیخواهم دستکم از خرابیهای گذشته رنج ببرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را
ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را
بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستی
غنیمت دان چو نرگس دولت بیدار خوابی را
شقایق حقه تریاک تا گردید، دانستم
[...]
نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را
یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را
هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان
عمارت می کند در کشور دلها خرابی را
فریب حسن هندی خورده ام دل مرده چون باشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.