گنجور

 
اسیر شهرستانی

مکن در کار گلشن جلوه‌های انتخابی را

مده بر باد رنگ و بوی گل‌های نقابی را

دلم در سینه تا پر می زند چشمش خبر دارد

نمی دانم کجا آورده این حاضر جوابی را

چه شد طفل است و خوابش می برد در دامن عاشق

ز چشمش یاد گیرد گفتگوی نیم خوابی را

مده دردسر ساقی برای امتحان من

نیارد بر رخم صد جام رنگ بی حجابی را

اسیرم هر چه هستم قایلم ناصح برو بنشین

به تعمیر دلم تا کی دهی زحمت خرابی را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode