گنجور

 
اسیر شهرستانی

ز جام عشق تو هر سبزه مست سودایی است

به هر طرف که نظر می کنم تماشایی است

بیاض سبزه گشودم کتاب گل خواندم

به نام شوق تو هر شبنمی معمایی است

هوا ز موج طراوت سفینه غزل است

چمن ز لاله و گل مطلع خوش انشایی است

کسی که سیلی زنجیر خورده می داند

که سرنوشت اسیران خط چلیپایی است