گنجور

 
صائب تبریزی

چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد

دو جهان فتنه به هم دست و گریبان گردد

در غبار دل ما آه عبث پیچیده است

این نه ابری است که از باد پریشان گردد

حیرت وصل زبان بند لب گفتارست

طوطی آن به که جدا از شکرستان گردد

بی حجاب تن خاکی نرسد جان به کمال

پسته بی پوست محال است که خندان گردد

داغ محرومی اگر آب کند سایل را

به ازان است که شرمنده احسان گردد

از کفن جامه احرام سرانجام دهد

هرکه را درد طلب سلسله جنبان گردد

عشق هر روز شد از روز دگر مشکلتر

نیست در طالع این کار که آسان گردد

هرکه چون آبله در حلقه آهل نظرست

هر قدم گرد سر خار مغیلان گردد

در پریخانه دل نیست قرارش صائب

طفل اشکی که بدآموز به دامان گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

جز به چشم عظمت هر که درو در نگرد

مژه در دیدهٔ او خار مغیلان گردد

گر نسیم کرمش بر در دوزخ به جهد

هاویه خوبتر از روضهٔ رضوان گردد

هنرش هست فراوان گهرش هست نکو

[...]

مجد همگر

وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد

گریه ابر همه زیور بستان گردد

شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد

صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد

قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند

[...]

نظیری نیشابوری

نوح را دیده من زورق طوفان گردد

خضر بر چشم ترم چشمه حیوان گردد

سرخ رویم ز وفا بر سر کویی کانجا

آرزو آید و در خون شهیدان گردد

غم بده لیک نه چندان که چو در دل باشی

[...]

صائب تبریزی

در واکرده، در بسته ز دربان گردد

دولت از خانه در بسته گریزان گردد

آه مظلوم اثر در دل ظالم نکند

در سیه خانه کجا دود نمایان گردد؟

زان به صحرا ننهم روی که مجنون مرا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد

سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه