چو احرام تماشای چمن آن سیمبر بندد
زطوق خود به خدمت سرو را قمری کمر بندد
اگر حسن گلوسوز شکر این چاشنی دارد
به حرف تلخ منقار مرا بر یکدیگر بندد
زدل چون در دو داغ عشق را مانع توانم شد؟
به روی میهمان غیب حد کیست در بندد؟
چسان پنهان کند دل خرده راز محبت را؟
که سنگ خاره نتوانست چشم این شرر بندد
زدم در بحر وحدت غوطه ها از چشم پوشیدن
یکی گردد به دریا چون حباب از خود نظر بندد
حریصان را به هیچ و پوچ قانع صید خود سازد
مگس را عنکبوت از تار سستی بال و پر بندد
سر از جیب نبات آورد بیرون بید بی حاصل
نمی دانیم کی نخل امید ما ثمر بندد
زخواب سیر در منزل تواند زله ها بستن
سبکسیری که جای توشه دامن بر کمر بندد
زند تا پر بر هم صائب کف خاکستری گردد
سمندر نامه ما را اگر بر بال و پر بندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به تأمل در عشق و زیبایی میپردازد. او از دلایل و موانع عشق صحبت میکند و نشان میدهد که چگونه زیبایی میتواند احساسات عمیق را برانگیزد. با نمادهایی چون چمن، سرو و قمری، شاعر اشاره میکند که زیبایی و عشق قابل پنهان کردن نیستند. او همچنین به غم و دلتنگی ناشی از عشق اشاره کرده و بیان میکند که در این مسیر، آدمی ممکن است به چیزهای ناچیز قانع شود یا در پی امیدها و آرزوهای خود تلاش کند. در کل، شعر تفکری عمیق درباره عشق، زیبایی و چالشهای آن را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن معشوق زیبا به تماشای باغ میروید، با زنجیری که دارد، خود را به درخت سرو میبندد، درست مانند قمری که خود را به کمر درخت میبندد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی با لبان شیرین خود طعم شیرینی دارد، به خاطر حرف تلخی که من میزنم، مرا با کلماتش در کام خودش متوقف میکند.
هوش مصنوعی: در دل من چگونه میتوان عشق را مهار کرد؟ و کیست که میتواند مهمان غیبی را که در درونم است، با قید و بند درآورد؟
هوش مصنوعی: چطور میتواند دل، راز کوچک عشق را پنهان کند؟ که حتی سنگ سخت هم نمیتواند جلوی چشم این شعله را بگیرد.
هوش مصنوعی: در دریای وحدت غوطهور شدم، و با چشم پوشی از خود، یکی میشوم. مانند حبابی که در دریا غرق میشود، به محض اینکه به خودم نگاه نکنم.
هوش مصنوعی: حریصان به چیزهای بیاهمیت راضی میشوند و مانند مگسی در دام عنکبوت گرفتار میشوند که تارهای سست حبسشان میکند.
هوش مصنوعی: شاخسار بیثمر درختی که هیچ نتیجهای نمیدهد، از جیب نبات بیرون میآید و نمیدانیم که کی میوه امید ما به بار خواهد نشست.
هوش مصنوعی: اگر کسی خواب خوشی ببیند و از آن برخیزد، میتواند به راحتی بارهای سنگین را جمع کند و سفر کند. زیرا کسی که میخواهد به سفر برود، باید بارش را بر کمرش بندد و آماده حرکت شود.
هوش مصنوعی: زندگی کن تا مانند یک پرنده خاکستری شود. اگر زندگیات را به چیزی بهتر پیوند بزنی، آنگاه نامهات مانند سمندر خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد
به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد
بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد
بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد
به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان
[...]
نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد
هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد
طمع باید برید از جان شیرین چون من آن کس را
که بیهوده دل اندر عشق آن شیرین پسر بندد
گهی از مشک زلف او حمایل در گل آویزد
[...]
بسا پیر مناجاتی که بیمرکب فرو ماند
بسا رند خراباتی که زین بر شیر نر بندد
دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بندد
شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
ترا رفعت اگر باید ره افتادگی بسپر
ز بالا قطره میبندد که در پائین گهر بندد
نسوزد تا دل از عشقی به سر شوری نمیافتد
[...]
چو نیرنگ محبت چشم ارباب نظر بندد
رگ مژگان گشاید سیل آتش در جگر بندد
چنان از تاب رشک دوستان بر خویش می پیچم
که خون غیرتم چون رشته دست نیشتر بندد
چو گل خاک شهید لعل او شادابیی دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.