گنجور

 
صائب تبریزی

چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش

که در یک نقطه طی شد جلوه انجام و آغازش

ازان چون مهر تابان است حسنش از زوال ایمن

که لغزد پای خط ازچهره آیینه پردازش

به جای سبزه گر صبح قیامت از زمین روید

ز تمکین زیرپای خود نبیند حسن طنازش

چو مژگان هر دو عالم رابه هم افکند از شوخی

همان ناخن زند بر یکدگر چشم سخنسازش

پریشان گر شود اجزای مجلس جمع کن دل را

که مطرب می کند شیرازه باز از رشته سازش

یکی باشد خط آزادی و پروانه کشتن

قفس افتاده مرغی راکه رفت از یاد پروازش

چه گل چیند کنار ما زشمع نازک اندامی

که از بال و پر پروانه باشد زحمت گازش

درین یک قطره خون راز عشقش رانگه دارم؟

که تنگی می کند این نه صدف بر گوهر رازش

مگر درخواب بیند وصل گل، کوتاه پروازی

که هم در آشیان خود بود چون چشم، پروازش

لبش راه سخن بسته است بر عاشق، ولی دارد

ز هر مژگان زبانی در دهن چشم سخنسازش

چه خواهد شد سرانجام دل مومین من صائب؟

که خارا سینه کبک است پیش چنگل بازش

 
 
 
مولانا

دو سه ترجیع جمع آمد، که جان بشکفت از آغازش

ولی ترسم که بگریزد، سبکتر بندها سازش

صائب تبریزی

شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش

ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش

به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون

اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش

ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش

مگردان جز دل من مرغ دیگر صید شهبازش

الهی طاقت بیداد رشکم نیست ننمایی

بجز اندیشه قتلم کسی را محرم رازش

دلم در دام صیاد است یارب آرزو دارم

[...]

آذر بیگدلی

دلم، از بی‌کسی می‌نالد و، کس نیست دمسازش؛

چو مرغی کو جدا افتاده باشد از هم‌آوازش!

همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی

که خون می‌ریزد از بال کبوتر وقت پروازش

بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل

[...]

صفی علیشاه

به حرف آید گر او با من دهم جان را به آوازش

ز دستم ور کشد دامن بگیرم آستین بازش

کندگر پست چون خاکم نشینم باز در راهش

فزون شد گر بکم جانم فزون از جان خرم نازش

بود دل بهر آن در برکه باشد دست پروردش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه