نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است
که عیب زاده تصحیف باده عنبی است
فزود کام دل ما ز نا امیدی ما
فروغ گوهر عاشق زلال تشنه لبی است
شکست خاطر ما خانه زاد خاطر ماست
گواه نسبت خارا و شیشه حلبی است
ز جوش آینه باده صاف می گردد
کمال رتبه عاشق ز اوج بی ادبی است
غبار آیینه ما بهار خاطر ماست
گل شکفته گل باغ آرزو طلبی است
هزار زخم نمایان به حسرت ارزانی
علاج زخم نهان خنده های زیر لبی است
مشو زدولت بیدار ناامید اسیر
کلید قفل اثر با دعای نیمشبی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف ویژگیهای اصلی عشق و رابطه انسانی میپردازد. او بیان میکند که عیوب و زشتیها ناشی از دگرگونیهایی است که در زندگی پیش میآید. امیدواری و شوق عاشقانه به او زندگی و شادابی میبخشد. شکستن دل و غمهای روزگار در کنار زیباییها ظاهر میشود و عشق به شفافیت و صفا تشبیه میشود. شاعر همچنین به تاثیر دعا و نیایش در زندگی اشاره میکند و میگوید که با امید و اعتقاد به دعا میتوان بر ناامیدیها غلبه کرد. در نهایت، این شعر به اوج عشق و آرزو برای رسیدن به کمال و خوشبختی پرداخته است.
هوش مصنوعی: به اصل و ماهیت وجود نگاه کن، نه به ظاهر و زشتی که به خاطر اشتباهی در برداشت به وجود آمده است. این زشتی ناشی از بدفهمی و تحریف است.
هوش مصنوعی: خوشی و شادی دل ما به خاطر ناامیدیامان افزایش یافته است؛ زیرا نور عشق مانند یک جواهر درخشان و شفاف، از نیاز و عطش ما ناشی میشود.
هوش مصنوعی: دلشکستگی ما، به نوعی مثل یک عضو خانوادگی ماست. مانند یک نشانهی رابطهای که بین سنگ و شیشهی حلبی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر جوش و خروش آینه، باده صاف و زلال میشود. در واقع، سطح بالای شخصیت عاشق از نافرمانی و بیادبی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: غبار روی آیینه نماد خاطرات و احساسات قدیمی ماست، و گل شکفته نشانهای از آرزوها و خواستههایی است که در دل داریم.
هوش مصنوعی: زخمهای آشکاری دارم که با حسرت به آنها نگاه میکنم، اما درمان زخمهایی که در دل دارم، فقط در خندههای پنهانی و زیر لب من نهفته است.
هوش مصنوعی: هرگز ناامید نشو و تسلیم نشو، چون ممکن است با دعای شب، درهای بسته به رویت گشوده شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است
که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است
قبول خاطر معشوق شرط دیدار است
به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است
نکاح دختر رز بود دوش با عرفی
[...]
ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است
که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است
به احتیاط سخن در حضور خوبان کن
که خوی سنگدلان آبگینه حلبی است
نمی کنند نظر عارفان به حسن مجاز
[...]
سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بیادبی است
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است
نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوهکنان
بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است
ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری
[...]
لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است
که مدعا طلبیدن ز یار بیادبی است
حکیم جام جم و آب خضر چون گوید
مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است
نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی
[...]
به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است
تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است
حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم
که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است
غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.