گنجور

 
اسیر شهرستانی

نظر به جوهر اصلی نه زشت مکتسبی است

که عیب زاده تصحیف باده عنبی است

فزود کام دل ما ز نا امیدی ما

فروغ گوهر عاشق زلال تشنه لبی است

شکست خاطر ما خانه زاد خاطر ماست

گواه نسبت خارا و شیشه حلبی است

ز جوش آینه باده صاف می گردد

کمال رتبه عاشق ز اوج بی ادبی است

غبار آیینه ما بهار خاطر ماست

گل شکفته گل باغ آرزو طلبی است

هزار زخم نمایان به حسرت ارزانی

علاج زخم نهان خنده های زیر لبی است

مشو زدولت بیدار ناامید اسیر

کلید قفل اثر با دعای نیمشبی است

 
 
 
عرفی

مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است

که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است

قبول خاطر معشوق شرط دیدار است

به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است

نکاح دختر رز بود دوش با عرفی

[...]

صائب تبریزی

ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است

که دل زیاده برد خنده ای که زیر لبی است

به احتیاط سخن در حضور خوبان کن

که خوی سنگدلان آبگینه حلبی است

نمی کنند نظر عارفان به حسن مجاز

[...]

فیض کاشانی

سئوال طلعت از آن حضرت ارچه بی‏ادبی است

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است

نهفته حق رخ و باطل به عشوه جلوه‏کنان

بسوخت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبی است

ز شوق نور حضورش بسوخت دل آری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
هاتف اصفهانی

لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است

که مدعا طلبیدن ز یار بی‌ادبی است

حکیم جام جم و آب خضر چون گوید

مراد جام زجاجی و بادهٔ عنبی است

نرنجم ار سخن تلخ گویدم که ز پی

[...]

اقبال لاهوری

به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است

تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است

حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم

که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است

غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه