|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساسات و دشواریهای ناشی از عشق و دیدار محبوب میپردازد. او از تحمل بیماری خود و همچنین مشکلات گفت و گو در عشق سخن میگوید. زبانش نیازی به توضیح احساساتش دارد ولی به علت حجابی که عشق به دلش میزند، ناتوان از بیان آن است. ترحم و محبت نیز گاهی در کلام او نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من او را در حالتی ملاقات کردم که برای بیمار میآورد، اما دل من طاقت دیدن او را در این حالت ندارد.
هوش مصنوعی: دل از عشق پر شده و زبانم نمیتواند رازهایش را فاش کند. هر زمان که به ترحم و محبت اشاره میکند، نمیتوانم به راحتی صحبت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرشک لعل من حاصل گل آزار میآرد
گهر میریزم و سنگ ملامت بار میآرد
شکست از دیدهٔ بدخورد جامم این سزای او
که صحبت را ز خلوت بر سر بازار میآرد
شراب تلخ با محبوب سیماندام نوشیدن
[...]
کمال عاشقی حیرانی دیدار میآرد
چو آتش دیر میماند سمندر بار میآرد
تو درخواه از قضا چندان که فیروزی شود روزی
به بخت ار در ببندی اختر از دیوار میآرد
به هند خط جمال یار سودایی عجب دارد
[...]
بکن بیخ صبوری حسرت دیدار میآرد
چو میرد باغبان این نخل برگ و بار میآرد
کدورت میفزاید جام خاکی، حیرتی دارم
که این آیینه چون بینم بود زنگار میآرد
دلی دارم چنان بیگانه از عشرت که در گلشن
[...]
سر منصور بار آن تیغ بیزنهار میآرد
نهالی را که خون آبش بود سربار میآرد
به خورشید درخشان میرسد چون قطرهٔ شبنم
به این گلزار هرکس دیدهٔ بیدار میآرد
چونی هرکس در این وادی به صدق دل کمر بندد
[...]
دلم را گریه بر مژگان آتش بار می آرد
سرشکم راز پنهان را بروی کار می آرد
دل غمدیده را آخر هجوم گریه کند از جا
چو سیلابی که سنگ از دامن کهسار می آرد
ز بس لبریز او شد تنگنای خاطرم جویا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.