از سینه صافی دل بی کینه روشن است
دل بی غبار باشد اگر سینه روشن است
گوری است تار، خانه تن بی فروغ دل
از گوهرست اگر دل گنجینه روشن است
پرداز سینه کن، چه ورق می کنی سیاه؟
جام جهان نماست اگر سینه روشن است
چون نافه خون خویش اگر مشک کرده ای
از مو به موی خرقه پشمینه روشن است
سی شب چراغ میکده روشن بود ز می
مسجد ز شمع در شب آدینه روشن است
آمیزشی که هست به هم نیش و نوش را
از شیشه نبات چو آیینه روشن است
دیگ توانگران دو سه روزی بود به جوش
دایم اجاق فقر ز کشکینه روشن است
پنهان مکن، کز آینه صاف روی تو
بر اهل دید صحبت دوشینه روشن است
اندیشه از سیاه دلان جهان مکن
صائب اگر ترا دل بی کینه روشن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی در صفا چو تیغ تواش سینه روشن است
بی جوهری ز چهره آیینه روشن است
از فیض آب گوهر پیکان تیر او
در بحر عشق چون صدفم سینه روشن است
غم نیست گر به روی تو گاهی کند نگاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.