فکر جمعیت عبث دل را پریشان میکند
آن که سر داده است ما را فکر سامان میکند
نرم کن دل را به آه آتشین کاین مشت خون
سخت چون گردید، در تن کار پیکان میکند
هرکه زد بر آتش خشم آب، مانند خلیل
آتش سوزنده را بر خود گلستان میکند
میکند از راه احسان بنده صد دیوانه را
کودکان را هر که آزاد از دبستان میکند
لذت آزادگی یار بر او بادا حرام
بنده خود خلق را هرکس به احسان میکند
خرج ابر از کیسه دریاست، حیرانم چرا
این قدر استادگی با تشنه جانان میکند
غیرت آرد خون بحر پاک گوهر را به جوش
چون صدف لب باز پیش ابر نیسان میکند
در چنین وقتی که میریزد ز هم اوراق عمر
صائب از غفلت همان ترتیب دیوان میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان پریشانی دل ناشی از اندیشه جمعیت و دغدغه ساماندهی آن میپردازد. شاعر به نرم کردن دل با آههای آتشین اشاره میکند و میگوید که خشم باید مانند آب خلیل بر آتش ریخته شود تا آن را به گلستان تبدیل کند. همچنین اشاره میکند که کسی که با احسان به دیگران میپردازد، میتواند دیوانگی را به آرامش تبدیل کند. شاعر بر لذت آزادی تأکید کرده و بیان میکند که هزینههای روحی و خطراتی که در زندگی وجود دارد، شگفتانگیز است. در نهایت، او از غفلت و بیتوجهی به گذر عمر انتقاد میکند و بیان میکند که در چنین شرایطی هنرمند باید آثار و نظم خود را تولید کند.
هوش مصنوعی: اندیشیدن به ازدحام و شلوغی، دل را بیدلیل آشفته میسازد. اما کسی که به ما امید و برنامه میدهد، به ما کمک میکند تا نظم و آرامش پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: دل خود را با آهی سوزان نرم و لطیف کن؛ زیرا این مشت سخت و خونین، مانند تیرکمان در بدن اثر میگذارد و کارش را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خشمی را با آرامش خود خاموش کند، مانند ابراهیم خلیل (ع) است که آتش سوزان را به باغی زیبا تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: از طریق لطف و نیکی، شخصی میتواند به سلامت و آزادی کودکانی که از آموزشگاهها رها شدهاند، کمک کند و آنان را از وضعیت نابسامان بیرون آورد.
هوش مصنوعی: لذت آزادی و دوستی برای او مبارک باشد، زیرا عمل نیک و خوب هر فردی که به دیگران کمک میکند، با بنده بودن و اطاعت کردن نمیسازد.
هوش مصنوعی: هزینه و تلاش برای باران از کیسه دریا پرداخت میشود، ولی نمیفهمم چرا اینقدر دلسخت و مقاوم نسبت به عشق و نیاز معشوق میایستد.
هوش مصنوعی: غیرت باعث میشود که خون دریا به جوش آید، مانند صدفی که در برابر باران بهار دهانش را باز میکند.
هوش مصنوعی: در زمانی که روزها و سالها یکی پس از دیگری به پایان میرسند و عمر انسان میگذرد، صائب از بیتوجهی و غفلت، همانند نظم و ترتیب یک دیوان شعری میچیده، به زندگی خود و گذشت زمان میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر عمانی چمنها را دُرافشان میکند
تا دهان باغ را پر زّر رخشان میکند
دامن خورشید یک چشمه زاشک شعشعه
دامن کهسار پر لعل بدخشان میکند
هر شبی قندیل زر اندود این نیلی رواق
[...]
بر سر بیمو حسام خلوتی را هرکه زد
حق به دست اوست گر فریاد و افغان میکند
چون سرش زیر کلاه بخیه از گرمی بسوخت
بر مثال کاسه نو بانگ پنگان میکند
زلف تو خورشید را در سایه پنهان میکند
روز روشن با شب تاریک یکسان میکند
گل چو میبیند که رویت بوستانافروز شد
قرب یک سال از خجالت ترک بستان میکند
از چه شد زلف تو در بند پریشانی خلق
[...]
عمر را کوته نفسهای پریشان میکند
ختم قرآن را ورقگردانی آسان میکند
خون حنای عید باشد کشتگان عشق را
شمع بیجا گریه بر خاک شهیدان میکند
عاشقان را اختیاری نیست در افشای راز
[...]
کی سر شوریده من فکر سامان میکند
چاکهای سینهام کار گریبان میکند
شب به یاد روی آتشناک او در کنج غم
گریهای دارم که آتش را گلستان میکند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.