گنجور

 
صائب تبریزی

دل ما کی تهی از درد به افغان گردد؟

این نه ابری است که از باد پریشان گردد

روی یوسف کند آن روز جهان را روشن

که برافروخته از سیلی اخوان گردد

صبر کن بر نفس گرم خود ای تشنه جگر

که چو دل آب شود چشمه حیوان گردد

یاد رخسار لطیف تو عجب اکسیری است

که غبار دل ازو سنبل و ریحان گردد

چون فلاخن که سبکسیر شد از سنگ، ترا

خواب سنگین مدد شوخی مژگان گردد

نشود زخم زبان گر مروان را مانع

برق را توشه ره، خار مغیلان گردد

سنبلستان شده از خواب پریشان عالم

تا که بیدار ازین خواب پریشان گردد؟

دیده ای را که چو آیینه پریشان نظرست

هیچ تدبیر چنان نیست که حیران گردد

می درد پرده خود بیشتر از پرده او

هرکه باکم ز خودی دست و گریبان گردد

نیست ممکن که زند تنگی ازو خیمه برون

دیده مور اگر ملک سلیمان گردد

می تواند مژه پیچید عنان اشک مرا

بحر اگر عاجز سر پنجه مرجان گردد

غم منصور که دارد، غرض عشق این است

که سر دار ز منصور به سامان گردد

بوسه آن روز توانی به لب ساحل زد

که خس و خار تو بازیچه طوفان گردد

حکمت این بود درین سیر و سفر صائب را

که به جان تشنه دیدار صفاهان گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

جز به چشم عظمت هر که درو در نگرد

مژه در دیدهٔ او خار مغیلان گردد

گر نسیم کرمش بر در دوزخ به جهد

هاویه خوبتر از روضهٔ رضوان گردد

هنرش هست فراوان گهرش هست نکو

[...]

مجد همگر

وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد

گریه ابر همه زیور بستان گردد

شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد

صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد

قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند

[...]

نظیری نیشابوری

نوح را دیده من زورق طوفان گردد

خضر بر چشم ترم چشمه حیوان گردد

سرخ رویم ز وفا بر سر کویی کانجا

آرزو آید و در خون شهیدان گردد

غم بده لیک نه چندان که چو در دل باشی

[...]

صائب تبریزی

در واکرده، در بسته ز دربان گردد

دولت از خانه در بسته گریزان گردد

آه مظلوم اثر در دل ظالم نکند

در سیه خانه کجا دود نمایان گردد؟

زان به صحرا ننهم روی که مجنون مرا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد

سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه