هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را
زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
شرابت دام می چیند تغافل جام می بخشد
به ما گر واگذارد دل وفا بیگانه ما را
سپند چشم بدکام دو عالم می توان کردن
شرابت می پرستد گریه مستانه ما را
ز رویت شعله ها گلشن ز خویت شمع ها روشن
تماشا برگ گل سازد پر پروانه ما را
خرابی صندل درد سر تعمیر عالم شد
به سیل امتحان تا کی دهی ویرانه ما را
ز وحشت باج می گیرد به الفت تاج می بخشد
بیا شرمنده حسرت مکن دیوانه ما را
اسیر آن طفل بدخو رام آسایش نمی گردد
مبادا بشنود در خواب هم افسانه ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را
مکن نومید از حسن قبول افسانه ما را
در آن صحرا که چون برگ خزان انجمن فرو ریزد
به آب روی رحمت سبز گردان دانه ما را
زمین مرده احیا کردن آیین کرم باشد
[...]
الهی آشنا کن ساقی بیگانه ما را
که از زهر نگاهی پر کند پیمانه ما را
دل از بی دردی آمد در فغان سودای عشقی کو
که در زنجیر خاموشی کشد دیوانه ما را
حدیث درد عشق ما به نام دیگران گویید
[...]
مپرس از شورش صحرای دل دیوانهٔ ما را
نمک سایی بود در دیده کار، افسانهٔ ما را
شراب آتش آلودی، حریفان در قدح دارم
در این محفل که می بوسد لب پیمانهٔ ما را؟
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را
مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت
که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را
حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.