تلخیِ عالمِ ناساز شراب است مرا
تریِ بدگهران عالمِ آب است مرا
تا ازان روی عرقناک، نظر دادم آب
آبِ حیوان به نظر موجِ سراب است مرا
لب به دریوزهٔ می تلخ نسازم چون جام
آبرو جمع چو شد، عالمِ آب است مرا
نیست بیسوختگان شورِ مرا چون آتش
می ز خونابهٔ دلهای کباب است مرا
جز درِ دوست که بیداری دل می بخشد
تکیه بر هر چه کنم باعثِ خواب است مرا
میدهد شادیِ بیدرد مرا غوطه به خون
خندهٔ کبکِ دَری، چنگِ عقاب است مرا
می دهم عرض به دشمن گرهِ مشکلِ خویش
از هوا چشمِ گشایش چو حباب است مرا
گرچه همخانهٔ دریای گرامیگهرم
چون صدف، دانهٔ روزی ز سحاب است مرا
کمتر از جنبش ابروست مرا دورِ نشاط
خوشدلی چون مهِ نو پا به رکاب است مرا
تلخی زهرِ عتاب است گوارا بر من
با شکرخندهٔ خوبان شکراب است مرا
مطلب افتاده مرا تندی و بدخویی تو
غرض از نامه نه امیدِ جواب است مرا
حسن، بی پرده کند آبِ نگه را، ورنه
دست، گستاخ به آن بندِ نقاب است مرا
راست کیشم، به نشان میرسد آخر تیرم
خود حسابم، چه غم از روز حساب است مرا؟
نیست کاری به بد و نیکِ جهانم صائب
رویِ دل از همه عالم به کتاب است مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و متناقض خود را نسبت به زندگی و عشق بیان میکند. او تلخی زندگی را به شراب نسبت میدهد و از آن به عنوان نوشیدنی دردآور یاد میکند. عشق و دوستی را تنها منبع بیداری و شادی میداند و به تلخیها و چالشهای زندگی اشاره میکند که باعث میشود انسان به خواب برود. همچنین، او به زیبایی و دشواری روابط اجتماعی پرداخته و به عدم تمایل به تحمل سختیها اشاره میکند. در نهایت، از عدم توجه به خوبی و بدیهای دنیا سخن میگوید و تأکید میکند که دغدغهاش بیشتر در ارتباط با دل و عشق است تا نیکی و بدیهای روزگار.
هوش مصنوعی: زندگی پر از تلخیها و مشکلاتی است که مانند شراب تلخ به من احساس میدهد، در حالیکه رطوبت و لطافت افراد بدجنس مانند آب، برایم قابل تحمل نیست.
هوش مصنوعی: وقتی به آن چهره عرق کرده نگاه کردم، به نظرم آمد که آب حیوان مثل موج سراب است.
هوش مصنوعی: من هرگز زبان به خواهش و درخواست تلخ نمیآورم، زیرا وقتی که آبرویم جمع و محفوظ باشد، من در این دنیا به مانند آب هستم.
هوش مصنوعی: آتش شوری که در دل من است، ناشی از سوختن کسانی است که بیتأثیر نیستند. این شعله از درد و خون دلهای سوخته و بینوا برمیخیزد.
هوش مصنوعی: تنها درِ دوست است که دلم را بیدار میکند، و تکیه بر هر چیز دیگری باعث خواب آلودگی من میشود.
هوش مصنوعی: شادی خالی از دغدغه و درد را به من میدهد، در حالی که در عمق احساساتم، صدای خندهٔ کبک از زندگیهای خوش و شاداب در طبیعت طنینانداز است، و همچنین به من حس استواری و قدرت عقاب را میبخشد.
هوش مصنوعی: من مشکلم را به دشمن میگویم، زیرا انتظار دارم که راه حلی پیدا شود. وضعیت من مانند حبابی است که به سادگی میتواند ترک بخورد.
هوش مصنوعی: هرچند که من در کنار دریا و گرانبهی هستم، اما مانند صدف تنها یک دانه روزی از آسمان برای من وجود دارد.
هوش مصنوعی: حرکت ابرو هیچ، حال خوشی که دارم به اندازهی پای ماه نو به من انگیزه میدهد.
هوش مصنوعی: تلخی زهرِ ناکامی و سرزنش برای من شیرین است، چرا که لبخند و خوشرویی خوبان، حتی در تلخیها، لذتی دوچندان به همراه دارد.
هوش مصنوعی: من از رفتار تند و بدخواهی تو آزرده شدهام، هدفم از نوشتن این نامه انتظار پاسخ نیست.
هوش مصنوعی: حسن زیبایی را به طور واضح نشان میدهد، وگرنه از دستهایم که جرأت ندارند به پردهی حجاب نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: من در واقع خودم را درست میدانم و به هدفم میرسم. اینکه بخواهم نگران روز حساب و نتیجهام باشم، برایم اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: در زندگی به خوبی و بدیهای دنیا اهمیت نمیدهم؛ چرا که تمامی توجهام به دلم و نوشتههاییست که از همه جا برایم مهمتر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با تمنای تو بسیار حساب است مرا
درس دل خوانده ام،آیینه کتاب است مرا
از گلستان خمارم گل مستی خندد
دل دیوانه مگر جام شراب است مرا
چشم تر بی تو سرانجام مرا می داند
[...]
با بتی تا بطی از باده ناب است مرا
گاه پیرانه سری عهد شباب است مرا
گوش تا گوش جهان گر شودم زیر نگین
چشم بر گوشه آن چشم خراب است مرا
هست از کثرت جوشیدن دریای جنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.