از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت
هر ذره از فروغ تو چشم پر آب داشت
رفتی به سیر گلشن و از شرم آب شد
هر گل که باغبان ز برای گلاب داشت
دود قیامت از دل آتش بلند کرد
خونابه ای که در دل گرم این کباب داشت
می خواست زین خرابه به جای خراج، گنج
فرمانروای عشق که ما را خراب داشت
در گلشنی که بلبل ما شد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب، گل آفتاب داشت
مجنون به ریگ بادیه غم های خود شمرد
یاد زمانه ای که غم دل حساب داشت
زان آتشی که در دل من عشق برفروخت
هر موی من چو موی میان پیچ و تاب داشت
از ورطه ای که کشتی ما بر کنار رفت
دریا خطر ز گردش چشم حباب داشت
صائب ز ما دگر سخن خونچکان مجوی
تا خام بود، گریه خونین کباب داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با بیان احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از عشق، به تصویر کشیدن عواطف عمیق انسانی میپردازد. شاعر از شرم و زیبایی معشوق سخن میگوید و میگوید که علیرغم نقابهای متعدد، نور و زیبایی او همیشه نمایان است. همچنین به غم و اندوهی اشاره میکند که به دنبال جدایی از معشوق بر دل عاشق نشسته و از آتش عشق و تأثیر آن بر زندگیاش حرف میزند. شعر روابط عاطفی را با تصاویری از طبیعت و مفهوم عشق و آسیبپذیری در آن پیوند میزند و در نهایت به بیقراری و درد دل عاشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر شرم، چهرهات چندین پوشش داشته باشد، اما هر ذره از روشنی تو باعث شده که چشمهایم پر از اشک شود.
هوش مصنوعی: وقتی به باغ گل رفتی، هر گلی که باغبان برای تهیه گلاب داشت، از شرم خوشبوییات آب شد.
هوش مصنوعی: دود قیامت از دل آتش برخواسته و سرمایی را که در دل این کباب وجود داشته، بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: او در پی این بود که از این ویرانه، به جای پرداخت مالیات، گنجی را که فرمانروای عشق به ما داده است، به دست آورد.
هوش مصنوعی: در باغی که بلبل ما به آنجا پناه برده، هر غنچه به گونهای پوشیده و تاریک است، اما گل آفتاب به روشنی و زیبایی خود نمایان است.
هوش مصنوعی: مجنون در دل صحرا، غمهایش را به یاد میآورد و به یاد زمانی میافتاد که دلش به غمهایش ارزشی میداد.
هوش مصنوعی: از آن آتشی که عشق در دل من روشن کرده، هر تار مویم مانند موی پیچیده و تابدار شده است.
هوش مصنوعی: از عمق خطرناک دریا که کشتی ما در آن قرار داشت، تنها با چرخش چشم حباب، نشان از خطرات وجود داشت.
هوش مصنوعی: از ما دیگر به دنبال صحبتهای غمانگیز و دلخراش نباشید. چون زمانی که هنوز خام و ناپخته بودیم، اشکهایمان به اندازهای دلسوز بودند که مانند کباب خونین به نظر میرسیدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب که ذوق جلوه رخش بینقاب داشت
بر رخ هزار پرده به رنگ حجاب داشت
در دست داشت بهر تماشای حسن خویش
آیینهای که حوصلة آفتاب داشت
آیینه شد زعکس رخش آفتابپوش
[...]
دل در قدح ز شوق لبت آفتاب داشت
در آب لعل آتش ما پیچ و تاب داشت
مطلب گداخت شوخی دشنام را چه شد
حرف به لب نیامده ما جواب داشت
آزاده را فسانه راحت هم آفت است
[...]
جرأت سؤال شرم ترا گر جواب داشت
انگشت زینهار به غربال آب داشت
خلقی ز مدعا تهی از هیچ پر شدهست
نه چرخ یک علامت صاد انتخاب داشت
بیرون نجست از آتش دل سعی هیچکس
[...]
کامم چشید هر چه نگاهش عتاب داشت
زخمم مکید تا دم شمشیر آب داشت
یک رخنه نیست بی گل داغی به سینه ام
در خانه چشم روزن من آفتاب داشت
میزد قدم به وادی وصف رخت، مگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.