پیش از وصال، ترک تمنای خام کن
تا گل نیامده است علاج ز کام کن
در همت از عقیق فرومایه کم مباش
تن در خراش دل ده و تحصیل نام کن
بردار اگر کشند ملامتگران ترا
بر خود به صبر، روضه دارالسلام کن
چیزی اگر طلب کنی از خلق، می طلب
دستی اگر دراز کنی پیش جام کن
ما نیم مست و نرگس ساقی است نیمخواب
از نیم شیشه عشرت ما را تمام کن
چشمت اگر به دولت بیدار می پرد
بر چشم خویش خواب فراغت حرام کن
قانع مشو به دولت ده روزه جهان
از نام نیک، دولت خود مستدام کن
هر نقش پای، گرده خورشید عارضی است
در پیش پای خویش ببین و خرام کن
هر چند نیست صید ترا رتبه قبول
بال شکسته ناخنه چشم دام کن
صائب سری بکش به گریبان بیخودی
گلگون فکر خویش ثریا خرام کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دوستان ز جود خود انعام عام کن
بر دشمنان ز کین خود اندام دام کن
بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن
گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن
از روی دوست دیده خود را تهی مدار
وز دست خویش دسته گل را جدا مکن
گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست
[...]
جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
[...]
جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
چون جان دهیم در کف پایت خرام کن
داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی
تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن
دعوی خونبهای دل خویش می کنم
[...]
جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن
بس نازک است جانب رویش رها مکن
از من دلا منال که دادی مرا به دست
کاین جور دیده کرد تو بر من جفا مکن
دیدش نخست دیده و رفتی تو بر اثر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.