گنجور

 
صائب تبریزی

پیش از وصال، ترک تمنای خام کن

تا گل نیامده است علاج ز کام کن

در همت از عقیق فرومایه کم مباش

تن در خراش دل ده و تحصیل نام کن

بردار اگر کشند ملامتگران ترا

بر خود به صبر، روضه دارالسلام کن

چیزی اگر طلب کنی از خلق، می طلب

دستی اگر دراز کنی پیش جام کن

ما نیم مست و نرگس ساقی است نیمخواب

از نیم شیشه عشرت ما را تمام کن

چشمت اگر به دولت بیدار می پرد

بر چشم خویش خواب فراغت حرام کن

قانع مشو به دولت ده روزه جهان

از نام نیک، دولت خود مستدام کن

هر نقش پای، گرده خورشید عارضی است

در پیش پای خویش ببین و خرام کن

هر چند نیست صید ترا رتبه قبول

بال شکسته ناخنه چشم دام کن

صائب سری بکش به گریبان بیخودی

گلگون فکر خویش ثریا خرام کن