گنجور

 
اسیر شهرستانی

هر چند باده قوت دل و شربت گل است

با شیشه دشمنیم که خون دار بلبل است

جور تو را چو شهد نموده است عاقلی

این زهر خوشگوار که نامش تحمل است

گر خوی عشق پاک ندانی بیان کنم

بوی گل و فروغ می و اشک بلبل است

در چشم دیگران خس و خاشاک و خار باد

در پیش ما غبار رهش نکهت گل است

عبرت ز وضع شعله و اخگر توان گرفت

هر آرزو که هست به بند تنزل است؟

اکسیر همت دل درویش ما شود

آن کیمیا که اسم شریفش توکل است

تمکین عشق پاک کم از حسن پاک نیست

مگذر ز حق جواب تغافل تغافل است

ترسم میانه من و بلبل جدل شود

پر ماجرای شوخ میان تو و گل است

با فکر لعل او که به خاطر نمی رسد

خون سازد آن کسی که اسیر تأمل است

 
 
 
مسعود سعد سلمان

بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است

گل عاشق مل است که مل قصه گل است

اکنون چرای آهو در دشت سنبل است

بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است

امیر معزی

ای سروری‌ که قول تو چون وحی منزل است

کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است

عالی دو آیت است علا و بها بهم

در شان دین و دولت تو هر دو منزل است

هر روز بر دوام دهد آفتاب نور

[...]

سراج قمری

در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است

و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است

گاهی حدیث من ز غزل‌های قمری است

گاهی سماع من ز نواهای بلبل است

گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است

[...]

اثیر اخسیکتی

لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است

اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است

همام تبریزی

مشتاب ساربان که مرا پای در گل است

در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است

تعجیل می‌کنی تو و پایم نمی‌رود

بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است

شیرینی وصال چو بی‌تلخی فراق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه