گنجور

 
اسیر شهرستانی

عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد

چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد

اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا

گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد

اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست

مو به مویم وعده زخم نمایان می دهد

بی نیازی را زدست انداز آفت باک نیست

شبنم این باغ طوفان را به طوفان می دهد

یک شکار از منت صیاد ما آزاد نیست

خاک راهش سر خط کبک خرامان می دهد

مو به مو آگاهم از راز دل زلفش اسیر

نامه ام را قاصد خواب پریشان می دهد

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

هرکه به روی لعل شیرین تو فرمان می‌دهد

جان شیرین از بن سی و دو دندان می‌دهد

چشم بدمستت به زخم تیغ حاصل می‌کند

هر قراری کان سر زلف پریشان می‌دهد

شحنهٔ بازار عشقت بی‌محابا هر زمان

[...]

ابن یمین

بر گل سیراب سنبل را چو جولان میدهد

بلبل طبع مرا یاد از گلستان میدهد

چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند

خضر پنداری نشان از آبحیوان میدهد

مشک بر کافور میبیزد صبا از زلف او

[...]

هلالی جغتایی

لعل جان‌بخشت، که یاد از آب حیوان می‌دهد

زنده را جان می‌ستاند، مرده را جان می‌دهد

دور بادا چشم بد، کامروز در میدان حسن

شهسوار من سمند ناز جولان می‌دهد

یارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نیست

[...]

کلیم

گلشن کشمیر خارش گل به دامان می‌دهد

سایه در خاک چمن‌ها بوی ریحان می‌دهد

زاهدان خشک را نبود هوایش سازگار

زهد و تقوی را هوای تر به طوفان می‌دهد

بخت بد سرمایه ما رایگان از دست داد

[...]

صائب تبریزی

عارفان را نکهت سیب ذقن جان می‌دهد

طفل مشرب جان برای نارپستان می‌دهد

با سبک‌روحان به نقد دل گرانی چون کنم؟

شمع در راه نسیم صبحدم جان می‌دهد

سر به دنبال جنون عشق نه، کاین باد دست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه