عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد
چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد
اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا
گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد
اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست
مو به مویم وعده زخم نمایان می دهد
بی نیازی را زدست انداز آفت باک نیست
شبنم این باغ طوفان را به طوفان می دهد
یک شکار از منت صیاد ما آزاد نیست
خاک راهش سر خط کبک خرامان می دهد
مو به مو آگاهم از راز دل زلفش اسیر
نامه ام را قاصد خواب پریشان می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از عشق را بیان میکند. او به شوق آخرین نگاه محبوب میمیرد و چشم و دلش همواره حسرت آن را میکشد. اشکهایش به مانند دریا است و وضعش در بیابان از غم بیپناهی را نمایان میکند. اضطراب دلش از زیبایی مژگان معشوق است و زخمهایش را به وضوح حس میکند. بینیازیاش در مقابل آفتها اهمیتی ندارد و شبنم باغ زندگیاش را در طوفانهای سخت مییابد. او به این نتیجه میرسد که نمیتواند از چنگال عشق رها شود و راهی برای فرار ندارد. همچنین به راز دل زلف محبوبش آگاهی دارد و نوشتههایش به مانند پیامهایی از خواب پریشانش میرسند. در کل، این شعر حسرت، عشق، و ناتوانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عاشق از شدت شوق به آخرین نگاه، جانش را فدای عشق میکند و چشمانش پر از حسرتی ابدی میشود که باید هزینهاش را بپردازد.
هوش مصنوعی: این شعر به تضاد عمیق بین احساسات و واقعیتهای زندگی اشاره دارد. شاعر به زیبایی بیان میکند که عواطف شدید و عمیقش مثل اشک دریاست، در حالی که ساحل نماد آرامش و ثبات است. در این مقایسه، پیداست که او در حال گریه کردن بر نارساییها و بیاساس بودن تجمل و زرق و برق در زندگی بیهوده و بیابانگونهاش است. به نوعی، شاعر به حضور احساساتی عمیق در دل خود اشاره میکند که با دنیای پرهیاهو و ظاهری که در آن زندگی میکند، در تضاد است.
هوش مصنوعی: دل من در آشفتگی و نگرانی است و این نشانهای از چشمان زیبا و فریبنده آن معشوق است. هر لحظه که نگاه او را میبینم، زخم و داغی که از عشق بر جانم نشسته، بیشتر خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نیازی به نگرانی نیست، زیرا حتی اگر مشکلات و چالشها به وجود بیایند، زیبایی و شکوه این باغ و قطرات شبنمش همچنان در برابر طوفانها ایستادگی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: یک پرنده شکار شده از دست صیاد خود رهایی ندارد و خاکی که زیر پایش است، نشان میدهد که او در خطی با کبکهایی که به آرامی حرکت میکنند، قرار دارد.
هوش مصنوعی: من به دقت از رازهای دل زلف او آگاه هستم و قاصدی که نامهام را میبرد، خواب آشفتهای دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه به روی لعل شیرین تو فرمان میدهد
جان شیرین از بن سی و دو دندان میدهد
چشم بدمستت به زخم تیغ حاصل میکند
هر قراری کان سر زلف پریشان میدهد
شحنهٔ بازار عشقت بیمحابا هر زمان
[...]
بر گل سیراب سنبل را چو جولان میدهد
بلبل طبع مرا یاد از گلستان میدهد
چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند
خضر پنداری نشان از آبحیوان میدهد
مشک بر کافور میبیزد صبا از زلف او
[...]
لعل جانبخشت، که یاد از آب حیوان میدهد
زنده را جان میستاند، مرده را جان میدهد
دور بادا چشم بد، کامروز در میدان حسن
شهسوار من سمند ناز جولان میدهد
یارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نیست
[...]
گلشن کشمیر خارش گل به دامان میدهد
سایه در خاک چمنها بوی ریحان میدهد
زاهدان خشک را نبود هوایش سازگار
زهد و تقوی را هوای تر به طوفان میدهد
بخت بد سرمایه ما رایگان از دست داد
[...]
عارفان را نکهت سیب ذقن جان میدهد
طفل مشرب جان برای نارپستان میدهد
با سبکروحان به نقد دل گرانی چون کنم؟
شمع در راه نسیم صبحدم جان میدهد
سر به دنبال جنون عشق نه، کاین باد دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.