شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش
ز گیرایی نریزد خون صید از چنگل بازش
به صد بی تابی یوسف ز خلوت می دود بیرون
اگر در خانه آیینه گردد عکس دمسازش
ز راه آب چون دزدان رودسرو چمن بیرون
به هر گلشن که گردد جلوه گر سرو سرافرازش
خدا از آفت نزدیکی این ره را نگه دارد
که من کیفیت انجام می یابم ز آغازش
مشو نومید از لطفش به خواری ها که پرتو را
به خاک ار افکند خورشید،با خود می برد بازش
اگر صد بار برخیزد، همان بر خاک بنشیند
به بال دیگران هرکس بود چون تیر پروازش
مگر مژگان گیرایش عنان داری کند، ورنه
نگه می لغزد از رخساره آیینه پردازش
سر سودا ندارد بی نیازیهای او صائب
وگرنه می فروشم من دو عالم رابه یک نازش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی است. شاعر به حس صید کردن و شکار عشق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر عشق در دسترس نباشد، همچنان به آن امیدوار است. او به تصویر یوسف در عشق و شوق او برای دیدار محبوب اشاره میکند و تأکید دارد که خداوند راه را از آفات دور نگه دارد. شاعر درمییابد که عشق و امید به خداوند میتواند انسان را از ناامیدی و مشکلات نجات دهد. در نهایت، او به زیبایی و خاص بودن محبوبش اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند ارزش او را کاهش دهد.
هوش مصنوعی: من شکارچی هستم که نگاه تیزم به شکار باعث میشود خون صید از چنگال من بریزد.
هوش مصنوعی: یوسف با هزاران حسرت و بیقراری از تنهایی بیرون میآید، اگر در خانه آینهای باشد که تصویر همراهش را نشان بدهد.
هوش مصنوعی: سرو درختی است که از کنار آب مانند دزدان به باغها و چمنزارها میآید و در هر باغی که خودش را نشان بدهد، زیبایی و شکوه خاصی به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: خداوند از آسیبهای ناشی از نزدیک شدن به این مسیر مرا محافظت کند، زیرا من از همان ابتدا در حال تجربه و درک این موجودیت هستم.
هوش مصنوعی: هرگز از رحمت او ناامید نشو، حتی در سختیها و ذلتها، زیرا مانند پرتو نوری که در خاک فرومیرود، خورشید دوباره آن را به آسمان بازمیگرداند.
هوش مصنوعی: اگر فردی تلاش کند و چندین بار تلاشش را تکرار کند، در نهایت به همان نقطه اول برمیگردد. هر کسی که مانند تیر به سمت هدف میپرد، ممکن است به اوج برسد.
هوش مصنوعی: آیا مژگان زیبای او میتواند کنترل نگاه را در دست بگیرد؟ وگرنه، نگاهی که به چهرهاش میاندازم، همانند تصویری که در آینه میبینم، به راحتی از دستم میرود.
هوش مصنوعی: اگر او به بی نیازیهایش نمینازد، من حاضر هستم دو جهان را به خاطر یک نگاهش بفروشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو سه ترجیع جمع آمد، که جان بشکفت از آغازش
ولی ترسم که بگریزد، سبکتر بندها سازش
اگر صیدی برد جان از نگاه ناوک اندازش
به یک انداز آرد درکمند خویش آوازش
بت خوش نغمه من قدر عاشق رانمی داند
که دارد عندلیب خانه زاری همچو آوازش
به شکر خنده آن لب چراایمان نیارد گل؟
[...]
خداوندا مکن کس را شهید خنجر نازش
مگردان جز دل من مرغ دیگر صید شهبازش
الهی طاقت بیداد رشکم نیست ننمایی
بجز اندیشه قتلم کسی را محرم رازش
دلم در دام صیاد است یارب آرزو دارم
[...]
دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست دمسازش؛
چو مرغی کو جدا افتاده باشد از همآوازش!
همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی
که خون میریزد از بال کبوتر وقت پروازش
بر آن در شب ز غوغای سگان بودم به این خوشدل
[...]
به حرف آید گر او با من دهم جان را به آوازش
ز دستم ور کشد دامن بگیرم آستین بازش
کندگر پست چون خاکم نشینم باز در راهش
فزون شد گر بکم جانم فزون از جان خرم نازش
بود دل بهر آن در برکه باشد دست پروردش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.