یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را
می کند بی تابی دل سنگسار آیینه را
تا خط سبز تو آمد در کنار آیینه را
می رود آب خضر در جویبار آیینه را
بر شکستی تا ز روی ناز دامان نقاب
آب شد دل از گداز انتظار آیینه را
تا به حسن هرزه گرد او شود جایی دچار
نیست چون آب روان یک جا قرار آیینه را
می کند زنجیر جوهر پاره چون دیوانگان
بس که دارد شوق رویت بی قرار آیینه را
جوی خونی از رگ هر جوهرش وا کرده است
با همه رویین تنی، مژگان یار آیینه را
در تماشاگاه حسن دین و دل پرداز او
آه می خیزد ز دل بی اختیار آیینه را
عشق بی تاب است، ورنه طوطی گستاخ ما
همچو موم سبز دارد در کنار آیینه را
سینه صافان را ز چشم بد حصاری لازم است
چشم زخم روست، پشت زرنگار آیینه را
رفته رفته حسن پرکار ترا تسخیر کرد
ساده لوحی عاقبت آمد به کار آیینه را
دیده روشن ضمیران جلوه گاه عبرت است
هیچ نقشی نیست در دل پایدار آیینه را
در تماشای جمال خویش بی تاب است حسن
می گذارد گل ز شبنم در کنار آیینه را
بی تکلف بر سر بالینش آید آفتاب
هر که سازد همچو شبنم بی غبار آیینه را
اهل صورت از نزاکت های معنی غافلند
ره مده در خلوت خود زینهار آیینه را
با دل نازک ملایم ساز خلق خویش را
بیشتر از موم می باشد حصار آیینه را
در نزاکت خانه دل ها نفس را پاس دار
تیره می سازد دم سردی هزار آیینه را
چشم حیران مرا مژگان نمی پوشد به هم
بخیه جوهر نمی آید به کار آیینه را
خاطر روشندلان بسیار صائب نازک است
می توان کردن به آهی زنگبار آیینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را
صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را
زلف دلبند تو چون حیران خود می بیندش
[...]
گر دلم پنهان نسازد در غبار آیینه را
شعله از خجلت گدازد چون شرار آیینه را
پاکتر آید برون دلهای روشن از گداز
نیست خاکستر بسوزی گر هزار آیینه را
ظاهری دارد بساطی در نظرها چیده است
[...]
در نظر روزی که آرد آن نگار آئینه را
سرکشد هر صبح خورشید از کنار آئینه را
در نمد پیچیده است آئینه را مشاطه گر
بس که کرده عکس رویش شرمسار آئینه را
خورده از خورشید صد ره لشکر انجم شکست
[...]
ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.