مرا زنگ ملال از دل شراب ناب بردارد
اگرچه بیشتر آیینه زنگ از آب بردارد
زفکر دور گردان رنگ می بازد، نمی دانم
که چون بارنگاه آن چهره سیراب بردارد؟
گره شد کار خضر از زندگانی سخت می ترسم
که از تیغ تو زخمی بهر فتح الباب بردارد
اگرچه گریه طوفان کرد بر بالین بخت من
نشد این سبزه خوابیده سر از خواب بردارد
زبان العطش گویی شود هر موج سیرابش
اگر زخم شهیدان تو از بحر آب بردارد
نبرد افسردگی خورشید عالمسوز عشق از من
چه گرمی پشت من از قاقم و سنجاب بردارد؟
شود چون حلقه زنجیر چشم آهوان نالان
اگر مجنون من دست از دل بیتاب بردارد
محبت سینه را از آرزوها پاک می سازد
چه افتاده است کس خار از ره سیلاب بردارد؟
دهن چون باز کردی خواهش خود را مکن ناقص
که از شمشیر زخم دوربینان آب بردارد
نشد خالی دل پرخون زچشم خونفشان صائب
گل ابری ازین دریا چه مقدار آب بردارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس ملال و اندوه شاعر اشاره دارد. او از درد و رنجی که در دلش دارد صحبت میکند و به تاثیرات عواطف عشق و اندوه میپردازد. شاعر میگوید اگرچه ممکن است زیباییهایی وجود داشته باشد، اما غم و اندوه او همچنان پایدار است. او به مقایسه وضعیت خود با عناصر طبیعی و مفاهیم عمیقتری نظیر عشق و زخمهای روحی میپردازد و در نهایت بر این نکته تاکید میکند که دل او نمیتواند از درد و اندوه خالی شود. شعر به نوعی بیانگر مبارزه میان امید و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: اگر دل من با شراب خالص شاد شود، زنگ ناراحتی از آن میزدا، هرچند که آیینه با آب بیشتر تمیز میشود.
هوش مصنوعی: از فکر دوری، رنگ چهرهام از دست میرود و نمیدانم چگونه میتوانم با دیدن آن چهره زیبا دوباره شاداب شوم.
هوش مصنوعی: وقتی مشکلات زندگی به شدت پیچیده میشود، نگرانم که با تیغ خودت، زخم عمیقتری بر بدنم بگذاری که به بهای گشایش درها و راهها باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه گریه و ناراحتی همچون طوفانی بر سر بخت و سرنوشت من فرود آمد، اما این سبزه و امیدی که در زندگیام وجود دارد، از خواب بیدار نشد و تغییر نکرد.
هوش مصنوعی: هر موجی که سیراب میشود، گویی زبان عطش را به خود میگیرد، اگر زخمی که بر تن شهیدان تو از دریا گرفته شده، درد را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به شدت به تضاد بین عشق و افسردگی اشاره میکند. او از داغی و حرارت حس عشق صحبت میکند و در عین حال به حالتی از بیحالی و افسردگی اشاره دارد. این احساسات متضاد باعث میشوند تا او نتواند از زیباییهای زندگی لذت ببرد، و تصور میکند که حتی مخلوقات سادهای مانند قاقم و سنجاب هم میتوانند او را از این حال و هوا دور کنند. در واقع، شاعر در پی یک انرژی و شوری است که او را از افسردگی بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: اگر مجنون از دل بیقرار خود دست بکشد، آنگاه چشمهای آهوان نالان مانند حلقههای زنجیر به هم وصل میشوند.
هوش مصنوعی: محبت دل را از آرزوها و خواستههای بیفایده پاک میکند. حالا چه شده که کسی نمیتواند حتی خار را از جلوی راه سیلاب بردارد؟
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت میکنی، خواستهات را بهطور کامل و بدون کم و کاست بیان کن؛ چرا که ممکن است سخنان ناتمام و ناقص تو به مانند زخمهایی باشند که نمیتوانند به درستی درمان شوند.
هوش مصنوعی: دل پر از درد و زخم من به حدی است که حتی چشمان پر از اشک و غمم نمیتوانند آن را خالی کنند. حالا با این حال، دریا به اندازهای عمیق و وسیع است که نمیتوان به سادگی از آن آب برداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.