دل روشن از ریاضت بسیار میشود
آهن ز صیقل آینهرخسار میشود
از حسن اتفاق ضعیفان قوی شوند
پیوسته شد چو مور به هم مار میشود
سیم و زر خسیس به کوری شود تلف
نقد ستاره خرج شب تار میشود
با تشنگی بساز که در تیغ آبدار
جوهر تمام ریشه زنگار میشود
از خرج ابر کم نشود دخل بحر را
کی دل مرا ز گریه سبکبار میشود
صد شِکوه به جاست گره زیر لب مرا
شرم حضور مانع اظهار میشود
شبنم به آفتاب رسانیده خویش را
دولت نصیب دیده بیدار میشود
دوری ز برگ بود به دل بار پیش ازین
امروز برگ بر دل من بار میشود
نقش قدم ز پیشروان میبرد سبق
آنجا که شوق قافلهسالار میشود
زان روی آتشین دل هرکس که آب شد
صائب مرا دو دیده گهربار میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که دل به دنیای غدار میدهد
نا پاک و سرد و واهی و غدار میشود
تیمار کار خویش خور ار عاقلی که دل
تیمار چون نیابد بیمار میشود
کم خُسب زیر سایهٔ غفلت که ناگهان
[...]
صد شِکوه به جا ز دلم جوش میزند
شرم حضور مانع اظهار میشود
گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست
اشک سحاب گوهر شهوار میشود
لعل تو چون به خنده گهربار میشود
[...]
مستی ز شور لعل تو هشیار میشود
خواب از خیال چشم تو بیدار میشود
حیرانیی به طالع نظاره دیدهام
دل پیشتر ز دیده خبر دار میشود
میزان کار خلق بود پله فنا
[...]
گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود
تسبیح شیخ حلقهٔ زنار میشود
ساقی بدین کرشمه اگر میکند به جام
مسجد رواق خانهٔ خمار میشود
گر دم زند ز طرهٔ او باد صبح دم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.