لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
صائب تبریزی

دل روشن از ریاضت بسیار می‌شود

آهن ز صیقل آینه‌رخسار می‌شود

از حسن اتفاق ضعیفان قوی شوند

پیوسته شد چو مور به هم مار می‌شود

سیم و زر خسیس به کوری شود تلف

نقد ستاره خرج شب تار می‌شود

با تشنگی بساز که در تیغ آبدار

جوهر تمام ریشه زنگار می‌شود

از خرج ابر کم نشود دخل بحر را

کی دل مرا ز گریه سبکبار می‌شود

صد شِکوه به جاست گره زیر لب مرا

شرم حضور مانع اظهار می‌شود

شبنم به آفتاب رسانیده خویش را

دولت نصیب دیده بیدار می‌شود

دوری ز برگ بود به دل بار پیش ازین

امروز برگ بر دل من بار می‌شود

نقش قدم ز پیشروان می‌برد سبق

آنجا که شوق قافله‌سالار می‌شود

زان روی آتشین دل هرکس که آب شد

صائب مرا دو دیده گهربار می‌شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نجم‌الدین رازی

آن کس که دل به دنیای غدار می‌دهد

نا پاک و سرد و واهی و غدار می‌شود

تیمار کار خویش خور ار عاقلی که دل

تیمار چون نیابد بیمار می‌شود

کم خُسب زیر سایهٔ غفلت که ناگهان

[...]

صائب تبریزی

صد شِکوه به جا ز دلم جوش می‌زند

شرم حضور مانع اظهار می‌شود

گر صاف شد کلام تو صائب غریب نیست

اشک سحاب گوهر شهوار می‌شود

لعل تو چون به خنده گهربار می‌شود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

مستی ز شور لعل تو هشیار می‌شود

خواب از خیال چشم تو بیدار می‌شود

حیرانیی به طالع نظاره دیده‌ام

دل پیشتر ز دیده خبر دار می‌شود

میزان کار خلق بود پله فنا

[...]

فروغی بسطامی

گر آن صنم ز پرده پدیدار می‌شود

تسبیح شیخ حلقهٔ زنار می‌شود

ساقی بدین کرشمه اگر می‌کند به جام

مسجد رواق خانهٔ خمار می‌شود

گر دم زند ز طرهٔ او باد صبح دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه