تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما
لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما
خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است
حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما
راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر
ورنه کوتاهی ندارد طره شبگیر ما
آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه
بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیر ما
خاک راه انگار و درد جرعه ای بر ما بریز
گرد خجلت را بشو از چهره تقصیر ما
همچو زخم تازه خون گردد روان از جوی شیر
بیستون را بر کمر آید اگر شمشیر ما
بس که صائب شد خطا از صید و بر خارا نشست
خنده دندان نما زد اره بر شمشیر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف درد و رنج ناشی از عشق و فراق میپردازد. او از بیماریای صحبت میکند که به خاطر عشق به معشوق به او دست داده است و احساس میکند که زندگیاش تحت تاثیر اشک و غم قرار گرفته است. شاعر همچنین از سختیهایی که در راه رسیدن به معشوق وجود دارد میگوید و حسرت زمانهای از دست رفته را دارد. او به بیگناهی خود در برابر عشق و اشتباهاتی که مرتکب شده اشاره میکند و از پیر مغان (نماد دانایی و تجربه) درخواست میکند که گناهانش را ببخشد. در نهایت، درد و رنجش را به تصویر میکشد و به این نتیجه میرسد که زندگیاش تحت سلطه عشق و خطاهایش بوده است.
هوش مصنوعی: چشمش در پی شکار ما به بیماری دچار میشود و خود را ناتوان میکند، مانند آهویی که در دام ما افتاده است.
هوش مصنوعی: خانه ما در میان سیلاب اشک خراب شده است. متاسفم برای زمانی که صرف تعمیر آن میشود.
هوش مصنوعی: راه زلف او به پایان نمیرسد و هرچقدر هم که پیش بروی، به سر نمیرسد؛ گرچه موی او در نهایت کوتاه نیست و همچنان به زیبایی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: اگر بر ما گناهی را مرتکب شدی، پس ما را ببخش، ای پیر مغان، زیرا ما نیک میدانیم که تقصیر از ما بوده است. ما همواره در جستجوی حقیقت و معرفت هستیم.
هوش مصنوعی: ای خاکی که در مسیر ما قرار داری، انگار که دردی را به ما القا کن و نوشیدنیای از آن درد به ما بده تا بتوانیم شرمندگیمان را از چهرهمان بشوییم و تقصیرهایمان را پنهان کنیم.
هوش مصنوعی: خون تازه شبیه جوی شیر روان میشود و اگر شمشیر ما به کمر بیستون برسد، مانند زخم عمیق عمل میکند.
هوش مصنوعی: بسیار اتفاق افتاده که اشتباهات به سادگی باعث خندههای طعنهآمیز شدهاند. به طوری که با وجود تلاشها و جنگهایمان، گاهی اوقات خنده و تمسخر بر کارهای ما سایه میافکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
[...]
ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
کس نمیداند به غیر از پیر ما، تدبیر ما
خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر میکند
ساقیا میده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون
[...]
مایل عشق خرابات است عقل پیر ما
تا چه آرد بر سر ما پیر بیتدبیر ما
من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را
این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما
عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست
[...]
دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟
ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟
روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
[...]
ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما
التفات خاطر پیران بود تدبیر ما
زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه
تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما
«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.