گنجور

 
صائب تبریزی

تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما

لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است

حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما

راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر

ورنه کوتاهی ندارد طره شبگیر ما

آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه

بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیر ما

خاک راه انگار و درد جرعه ای بر ما بریز

گرد خجلت را بشو از چهره تقصیر ما

همچو زخم تازه خون گردد روان از جوی شیر

بیستون را بر کمر آید اگر شمشیر ما

بس که صائب شد خطا از صید و بر خارا نشست

خنده دندان نما زد اره بر شمشیر ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجوی کرمانی

خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما

ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما

گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست

همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ

[...]

سلمان ساوجی

ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما

کس نمی‌داند به غیر از پیر ما، تدبیر ما

خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر می‌کند

ساقیا می‌ده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما

ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون

[...]

ناصر بخارایی

مایل عشق خرابات است عقل پیر ما

تا چه آرد بر سر ما پیر بی‌تدبیر ما

من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را

این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما

عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست

[...]

حافظ

دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما

چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟

ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟

روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما

در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم

[...]

جامی

ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما

التفات خاطر پیران بود تدبیر ما

زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه

تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما

«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه