گنجور

 
صائب تبریزی

حجاب پرده چشم پرآب می‌گردد

وگرنه دلبر ما بی‌نقاب می‌گردد

همین ز جلوه آن شاخ گل خبر دارم

که اشک در نظر من گلاب می‌گردد

چه عارض است که از پرتو مشاهده‌اش

به چشم جوهر آیینه آب می‌گردد

اگر ز ساغر خورشید ذره سرگرم است

ز باده که سر آفتاب می‌گردد؟

امیدوار نباشم چرا به نومیدی؟

سبوی آبله پر از سراب می‌گردد

ز گریه اختر طالع نمی‌شود بیدار

نمک به دیده بی‌درد خواب می‌گردد

خزان به خون گلستان عبث کمر بسته است

که خود به خود ورق این کتاب می‌گردد

به خون قسمت من خاک آنچنان تشنه است

که شیر در قدحم ماهتاب می‌گردد

ز قُرب سوختگان دل نمی‌توان برداشت

چگونه دود جدا از کباب می‌گردد؟

در آن چمن که منم عندلیب آن صائب

گل از نظاره شبنم گلاب می‌گردد

 
 
 
خواجوی کرمانی

ز جام عشق تو عقلم خراب می گردد

ز تاب مهر تو جانم کباب می گردد

مرا دلیست که دائم بیاد لعل لبت

بگرد ساقی و جام شراب می گردد

هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم

[...]

صائب تبریزی

ز چهره تو نظرها پرآب می‌گردد

ز آتش تو جگرها کباب می‌گردد

اگر به لب ز سر شیشه پنبه برداری

ز یک پیاله دو عالم خراب می‌گردد

ز دیده تو شود خیره، چشم گستاخی

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

ز تاب روی تو اشکم گلاب می‌گردد

نظاره‌ام عرق آفتاب می‌گردد

گلی در دیده دارم کز نگاهی آب می‌گردد

دلی در سینه دارم کز غمی خوناب می‌گردد

نمی‌دانم دلش سنگ است یا موم اینقدر دانم

[...]

بیدل دهلوی

نگه ز روی تو تا کامیاب می‌گردد

تحیر آینهٔ آفتاب می‌گردد

زگرمجوشی لعلت به‌کسوت تبخال

حباب بر لب ساغرکباب می‌گردد

چه نشئه بود ندانم به ساغر طلبت

[...]

سحاب اصفهانی

چو زلف بر مه رویش نقاب می‌گردد

نهان به زیر سحاب آفتاب می‌گردد

چنان ز شرم تو هر روز خوی فشاند مهر

که شام غرقهٔ دریای آب می‌گردد

دلم به کوی تو دایم به جستجوی وفاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه