گنجور

 
صائب تبریزی

نخل قد تو به باغی که خرامان گردد

سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد

چون به گلزار روی خواب خمار آلوده

گل ز خمیازه آغوش پریشان گردد

هر سیه روز به کیفیت چشمش نرسد

سرمه را جوهر آن نیست که حیران گردد

رنگ از چهره گلهای هوس محو شود

چون سهیل عرق شرم فروزان گردد

شرط عشق است که تا شور محبت باقی است

زخم ناسور به دنبال نمکدان گردد

صائب از پرتو حسن است که بلبل شده است

طوطی از صحبت آیینه سخندان گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

جز به چشم عظمت هر که درو در نگرد

مژه در دیدهٔ او خار مغیلان گردد

گر نسیم کرمش بر در دوزخ به جهد

هاویه خوبتر از روضهٔ رضوان گردد

هنرش هست فراوان گهرش هست نکو

[...]

مجد همگر

وقت آنست که گلبن تر و خندان گردد

گریه ابر همه زیور بستان گردد

شکل اوراق بر اشجار چو خنجر باشد

صورت غنچه سیراب چو پیکان گردد

قطره ای کابر درافشان به بحار افشاند

[...]

نظیری نیشابوری

نوح را دیده من زورق طوفان گردد

خضر بر چشم ترم چشمه حیوان گردد

سرخ رویم ز وفا بر سر کویی کانجا

آرزو آید و در خون شهیدان گردد

غم بده لیک نه چندان که چو در دل باشی

[...]

صائب تبریزی

در واکرده، در بسته ز دربان گردد

دولت از خانه در بسته گریزان گردد

آه مظلوم اثر در دل ظالم نکند

در سیه خانه کجا دود نمایان گردد؟

زان به صحرا ننهم روی که مجنون مرا

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد

سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه