به یک خمیازه گل طی شد ایام بهار من
به یک شبنم نشست از جوش خون لاله زار من
شب امیدواری می شمردم خط مشکین را
ندانستم کز او خواهد سیه شد روزگار من
چنین کز شوق دامان تو خود را جمع می سازد
عجب دارم پریشان گردد از صرصر غبار من
نه آن صیدم که عشق از فکر من غافل تواند شد
نمک در چشم ریزد دام را ذوق شکار من
بگو تا آستین از دیده خونبار بردارم
غباری هست اگر بر خاطرت از رهگذار من
نشاندی از فریب وعده صد بارم به خاک و خون
نکردی شرم یک بار از دل امیدوار من
نفس در خانه آیینه اینجا راست می کردی
اگر آگاه می گشتی ز درد انتظار من
حصار عافیت شد طوق قمری سروبستان را
مکن پهلو تهی ای سرو بالا از کنار من
مرا زین خودپرستان نیست صائب چشم همراهی
مگر دستی گذارد بیخودی در زیر بار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساساتی عمیق و متناقض مرتبط با عشق و انتظار اشاره دارد. شاعر با خمیازهای از بهار و شبنمهایی که نماد زیبایی و طراوت هستند، شروع میکند و به ناامیدی و سیاهی در روزگار خود میرسد. او از شوق و انتظار برای وصال محبوب سخن میگوید و نگران است که عشقش باعث پریشانیاش شود. شاعر در ادامه به احساس انزوا و دردهای ناشی از انتظار میپردازد و میخواهد تا محبوبش به درد و رنجش توجه کند. در نهایت، او احساس میکند که در دنیایی پر از خودپرستی قرار دارد و هیچکس به او توجهی نمیکند. در این شعر به تضاد بین امید و ناامیدی، زیبایی و درد پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر یک خمیازه، فصل بهار من به پایان رسید و مانند یک شبنم، از شدت عشق و احساساتم، گلهای لالهام پژمرده شد.
هوش مصنوعی: در شبهایی که در انتظار امید بودم، تلاش میکردم به خط سیاه بدونم، ولی نمیدانستم که این خط میتواند باعث تاریکی روزگارم شود.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساسی است که فرد از شوق و محبت به معشوق خود دارد. او حیرتزده است که چطور کسی میتواند تحت تأثیر عشق و محبت، خود را جمع و مرتب کند، اما در عین حال زیر تاثیر طوفان و مشکلات زندگی، دچار سردرگمی و پریشانی شود. این تضاد احساسات نشاندهنده عمق عشق و چالشهای ناشی از آن است.
هوش مصنوعی: من آن شکار نیستم که عشق بتواند از فکر من دور شود. عشق مانند نمک در چشم میریزد و لذت شکار من را میسازد.
هوش مصنوعی: بگو تا من اشکهایم را کنار بگذارم، اگر هنوز رد پای نشانهای از من در ذهنت هست.
هوش مصنوعی: تو با وعدههای فریبندهات بارها مرا به زمین و خون انداختی، اما هرگز یک بار هم از دل امیدوار من شرم نکردی.
هوش مصنوعی: اگر تو در خانه آینه مینشستی و به خودت نگاه میکردی، شاید میتوانستی آلام و دردهای ناشی از انتظار من را درک کنی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر کشیدن یک سرو بلند اشاره دارد که در کنار او ایستاده و از آن میخواهد که از کنار او دور نشود. او به احساس امنیت و آرامش خود اشاره میکند و میخواهد که این حس را حفظ کند. در واقع، شاعر با استفاده از تمثیل، به اهمیت حضور و حمایت دیگران در زندگیاش و لزوم دوری از لحظات تنهایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از این خودپرستان کمک و همراهی نمیخواهم، مگر اینکه کسی بدون خودشناسی و با شجاعت، حمایتی از من کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جانانهای باید که باشد غم گسارِ من
میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من
چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد
به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من
اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا
[...]
سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او
از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من
من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل
[...]
پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من
ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من
به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم
سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من
نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه
[...]
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
[...]
به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.