گنجور

 
اسیر شهرستانی

جنون داغی ز سودای تو باشد

چمن بویی ز گلهای تو باشد

سراپا دیده شد آیینه دل

که حیران تماشای تو باشد

اگر سرو است اگر شمشاد اگر شمع

فدای قد رعنای تو باشد

اگر نرگس اگر مینا اگر جام

هلاک چشم شهلای تو باشد

گذشتم از گناه دل گذشتم

بگو ممنون غمهای تو باشد

چکد از بوی گل خون دل من

دل یک غنچه گر جای تو باشد

اسیر از دیده گلچین بهشت است

چو مشغول تماشای تو باشد