دلدار ماست محو خط مشکفام خویش
صیاد را که دیده که افتد به دام خویش
کیفیتی که هست ز جولان خود ترا
طاوس مست را نبود از خرام خویش
زان پیشتر که خط کندش پای در رکاب
بشکن خمار من به می لعلفام خویش
انصاف نیست کز لب حاضر جواب تو
خجلت بود وظیفه من از سلام خویش
از بس که سرکش است دل بدگمان تو
نتوان به چشم پاک ترا کرد رام خویش
دارد کجا خبر ز سر پرخمار ما؟
آن را که از لب است می لعلفام خویش
مه را بود تمام شدن بوتهگداز
ای شوخ پر مناز به ماه تمام خویش
در پیری از حیات ز بس سیر گشتهام
خود میکنم ز قامت خم حلقه نام خویش
غافل که من میکندش ز انتقام حق
هرکس که میکشد ز عدو انتقام خویش
آب حیات نیست گوارا ز جام خلق
زهر هلاهل است گوارا ز جام خویش
بودم به جنت از دل بیآرزو مقیم
درد و زخم فکند تمنای خام خویش
صائب مرا به نامهبران نیست اعتماد
خود میبرم به خدمت جانان پیام خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و شاعر در آن به دلدار و معشوقهاش اشاره میکند. او زیبایی معشوقهاش را با خط مشک فامش توصیف کرده و از احساسات عمیق و خاص خود نسبت به او میگوید. شاعر به کلمات و لبخند معشوقهاش اشاره میکند و بر تنهایی و ناکامیهای خود در عشق تأکید میکند. همچنین، او به عدم توانایی در جلب توجه معشوق از طریق چشمهایش اشاره دارد و از تلخیهای ناشی از جدایی و دلتنگی سخن میگوید. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که این درد ناشی از عشق به او الهام میدهد و او بهطور مستقل با عشق و پیام خود به معشوقهاش ارتباط برقرار میکند.
هوش مصنوعی: عشق ما به محبوبمان، مغلوب زیبایی و جذابیت اوست. مانند صیادی که وقتی مشاهده میکند که شکارش به دام خود افتاده، حیرت و شگفتیاش بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: کیفیتی که تو داری، از زیبایی و حرکت خودت ناشی میشود و به طور طبیعی مانند طاووس مست، از سرشت توست.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه او خطش را بنویسد، پای خود را روی رکاب بگذار، حال زودتر از آنکه مست شوم، با می قرمز رنگ خودم را سرحال بیاور.
هوش مصنوعی: نمیشود که از زبان تند و جوابهای سریع تو احساس شرمندگی کنم، در حالی که سلام کردن به تو وظیفه من است.
هوش مصنوعی: به خاطر سرسختی و بدبینی دل تو، نمیتوان با نگاه پاکم تو را به آرامش و تسلط درآورد.
هوش مصنوعی: کجا میتوان خبری از حال پریشان ما پیدا کرد؟ کسی که لبهایش به رنگ لعل است و جذابیت خاصی دارد، به ما بیتوجه است.
هوش مصنوعی: ماه در حال پر شدن است و به نظر میرسد که با ناز و ظرافت خود میخواهد به زیباییاش پایان دهد. این حالت او شبیه به شوخی و بازیگوشی است که به زیباییاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در دوران پیری به قدری از زندگی خسته و سیر شدهام که حالا خود را به هویت و نام خود محدود میکنم و در سایه آن خمیده و کوچک شدهام.
هوش مصنوعی: بیخبر از اینکه من به خاطر حق، انتقام هر کسی را میگیرم که از دشمنانش انتقام میگیرد.
هوش مصنوعی: زندگی حقیقی و لذتبخش در نوشیدنیهای معمولی و روزمره یافت نمیشود، بلکه باید به دنبال سرچشمهای درونی و خودی بود که حقیقتاً خوشایند و زندهکننده است.
هوش مصنوعی: در حالی که در بهشت بودم، به خاطر دل بیخواستهام، در رنج و درد غرق شدم و خواستههای ناپخته و نادان خود را به جان خریدم.
هوش مصنوعی: من به نامهنویسان اعتماد ندارم و پیامم را خودم به محبوب میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما در مقام صبر فشردیم گام خویش
یک گام آنطرف ننهیم از مقام خویش
این مرغ تنگ حوصله را دانهای بس است
صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش
فارغ نشین که حسن به هر جا که جلوه کرد
[...]
تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خویش؟
مجنون او شو و ز جنون گیر کام خویش
در بیخودی نه دیدهام از حیرت است باز
چشمم چو گوش مانده به راه پیام خویش
ما را سرشتهاند چو نرگس تهی قدح
[...]
گر از تو بشنویم جواب سلام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
یک ره نظر به حال دل ما نمی کنی
افتاده است مرغ نگاهت به دام خویش
تا چند چون صبا ز خود افسردگی کشم
[...]
در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش
گامی میسرم نشد از اهتمام خویش
دوش از نگاه ساقی شیرینکلام خویش
مست آن چنان شدم که نجستم مقام خویش
کیفیتی که دیدهام از چشم مست دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.