چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما
کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما
از آفتاب تجربه گشتیم خامتر
نارس برآمد از سفر خم شراب ما
هیچ است هر چه هست به جز همت بلند
این مصرع است از دو جهان انتخاب ما
این راه دور زود به انجام می رسد
کوتاهیی اگر نکند پیچ و تاب ما
منزل بلند و همت شبگیر کوته است
فرصت سبک عنان و گران است خواب ما
هیچیم اگر چه صائب و از هیچ کمتریم
دام فریب خلق ندارد سراب ما
پاک است همچو صبح به عالم حساب ما
در خون شبنمی نرود آفتاب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تجربههای عاشقانه و دلتنگیهای خود اشاره میکند. او از سوز عشق و اثرات آن بر دل و وجودش سخن میگوید و تأکید میکند که با وجود سختیها و نارساییها، همت بلند و اراده قوی میتواند انسان را به هدفش برساند. شاعر همچنین به مسیری دور اشاره میکند که در صورت تلاش و کوشش به آسانی به پایان میرسد. او تاکید میکند که هر چیز دیگری بیهدف و پوچ است و در نهایت، پاکی و صداقت همچون خورشید در عالم نمایان است.
هوش مصنوعی: هرگاه شعلهای از دل ما برنخیزد، بدانید که ما از سوز عشق آنچنان داغ و آتشین هستیم که دیگر اشکی برایمان نمانده است.
هوش مصنوعی: ما از نور تجربه به جهل بیشتری دچار شدیم، چون میوهای نارس که از سفر نوشیدن شراب به دنیا آمده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد بیمعناست به جز ارادهی قوی و بلندپروازی ما، زیرا در واقع ما از دو جهان، تنها همین را برگزیدهایم.
هوش مصنوعی: این مسیر طولانی به سرعت به پایان میرسد اگر ما در آن دچار بیتوجهی یا انحراف نشویم.
هوش مصنوعی: محل اقامت و آرامش ما در زندگی اگرچه بالا و عظیم است، اما تلاش و جدیت ما برای رسیدن به آن کم است. زمان برای حرکت دلپذیر و آسوده داریم، اما خواب و تنبلی ما سنگین و طاقتفرساست.
هوش مصنوعی: هر چند که ما هیچ چیز نیستیم و حتی از هیچ هم کمتر به نظر میرسیم، اما وجود ما خود یک فریب برای دیگران است و بهسان سرابی در دل این دنیا جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: ما در حساب و کتاب خود مانند صبح زلال و پاک هستیم و هیچ گونه کدورتی نمیتواند زیبایی و روشنایی ما را تحت تأثیر قرار دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز
نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما
ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم
[...]
تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما
یارب کجاست هادی راه صواب ما
آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم
حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما
عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد
[...]
فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما
غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم
ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
افسانه هرزه دردسر خویش می دهد
[...]
ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما
پروانه چراغ تو مرغ کباب ما
از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی
ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما
موی سفید پخته کند حرص خام را
[...]
پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
در انتظار نقطه کم است انتخاب ما
هردم زدن به وهم دگر غوطه میزنیم
توفان ندارد افت موج سراب ما
گردی دگر بلند نمیگردد از نفس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.