گنجور

 
صائب تبریزی

چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما

کز سوز عشق، اشک ندارد کباب ما

از آفتاب تجربه گشتیم خامتر

نارس برآمد از سفر خم شراب ما

هیچ است هر چه هست به جز همت بلند

این مصرع است از دو جهان انتخاب ما

این راه دور زود به انجام می رسد

کوتاهیی اگر نکند پیچ و تاب ما

منزل بلند و همت شبگیر کوته است

فرصت سبک عنان و گران است خواب ما

هیچیم اگر چه صائب و از هیچ کمتریم

دام فریب خلق ندارد سراب ما

پاک است همچو صبح به عالم حساب ما

در خون شبنمی نرود آفتاب ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۵۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما

آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما

از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز

نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما

ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما

یارب کجاست هادی راه صواب ما

آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم

حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما

عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد

[...]

اسیر شهرستانی

فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما

غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما

از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم

ماییم آسمان و دل است آفتاب ما

افسانه هرزه دردسر خویش می دهد

[...]

سیدای نسفی

ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما

پروانه چراغ تو مرغ کباب ما

از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی

ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما

موی سفید پخته کند حرص خام را

[...]

بیدل دهلوی

پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

در انتظار نقطه کم است انتخاب ما

هردم زدن به وهم دگر غوطه می‌زنیم

توفا‌ن ندارد افت موج سراب ما

گردی دگر بلند نمی‌گردد از نفس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه