مست است و عرض آتش رخسار می دهد
خورشید را گداخت که را بار می دهد
خط از رخش دمید و هنوز آه می کشیم
داریم خضر و تشنگی آزار می دهد
شد موج خیز شعله غبارم چو درد می
ساقی هنوز باده سرشار می دهد
تا دیده مایل است به تماشای گلستان
آیینه گل به دست تو بسیار می دهد
هرگز به نا امیدی امشب نبود اسیر
این نخل خشک ما چه شبی بار می دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به حالت مستی و خیالی اشاره دارد که از عشق و زیبایی گلستان سرچشمه میگیرد. او خورشید را توصیف میکند که همچون آتش در چهرهاش میدرخشد و از این حالت دچار درد و تشنگی میشود. از سوی دیگر، ساقی هنوز باده میریزد و او به تماشای زیباییها ادامه میدهد. در نهایت، شاعر با امیدواری به شب اشاره میکند و نماد نخل خشک را به عنوان نشانهای از زندگی و باروری در دل شب معرفی میکند.
هوش مصنوعی: او در حال مستی است و چهرهاش همچون آتش درخشانی میتابد، به گونهای که نور خورشید را ذوب میکند و گویی باران محبتش را بر کسی نازل میکند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای محبوب از دور واضح شد و ما هنوز در حسرت او به سر میبریم. در حالی که راهنمایی مثل خضر در کنار ما نیست، تشنگی و دوری او ما را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: شعله به شدت در حال اوجگیری است و مانند غباری در هواست. همچنانکه درد من را آزار میدهد، ساقی هنوز مشغول ریختن بادهای لبریز برای من است.
هوش مصنوعی: هر وقت که چشمانم به تماشای باغ گل تمایل داشته باشد، آینه گل در دستان تو بسیار جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: امشب هیچ چیز نمیتواند مرا ناامید کند، حتی اگر درخت نخیلی خشک شده باشیم، باز هم این شب میتواند بارور باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.