شور دریای سخن از دل پر جوش من است
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است
هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند
در شبستان سخن، خواب فراموش من است
چرخ دودی است که از خرمن من خاسته است
خاک گردی است که افشانده پاپوش من است
آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
لامکان منزل سهل سفر هوش من است
چرخ نیلی که به روشن گهری مشهورست
چون به معنی نگری، نیل بناگوش من است
کاسه در خون جگر می زنم و می نوشم
خون منصور مزاجان می کم جوش من است
چهره پرده نشینان فلک، مهتابی است
زان چراغی که نهان در ته سرپوش من است
صوفیان را سخن من به سماع آورده است
خم میخانه وحدت دل پر جوش من است
خشت از مستی من چون خم می می جوشد
در و دیوار درین میکده بیهوش من است
در خرابات رضا نشو و نما یافته ام
درد میخانه قسمت می سرجوش من است
از قبا خرقه، ز دستار کله ساخته ام
نافه خونین جگر از فقر قباپوش من است
زاهدی نیست به عیاری من در عالم
این ردا، پرده گلیمی است که بر دوش من است
حلقه بندگی عشق بود در گوشم
چشم بد دور ازین حلقه که در گوش من است
بی هم آواز، نفس سرمه گفتار شود
ورنه شور دو جهان در لب خاموش من است
نرسد چون سخن من به دو عالم صائب؟
عشق را دست نوازش به سر دوش من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر شور و احساس عمیق شاعر نسبت به معانی نهان و لطیف در زندگی و هنر سخن است. شاعر از دل پر جوش خود و قفل سکوتی که بر لبانش است سخن میگوید و به معنای عمیقی که در دل شب و پرده غیب نهان است اشاره دارد. او خیالات و افکارش را در فضایی سرشار از خمار و مستی توصیف کرده و بیان میکند که سخن او همچون زنگی در گوش عشق مینوازد. شاعر خود را میان مستی و صفا میبیند و به حالتی از وحدت و عشق دست یافته است. در نهایت، او با تأکید بر اینکه سخنش به دو جهان نمیرسد، عشق و احساسات عمیق را در سر دوش خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: احساسات عمیق من مانند دریایی پرشور از کلمات است، اما در عین حال، آنچه در دل دارم به خاطر سکوت من پنهان مانده و گنجینهای از معنی را به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی و معانی ناب که در دنیای نادیده و پنهان وجود دارند، بدون هیچ زحمتی و به راحتی، هر شب در آغوش من میآید و در آرامش خاطرم است.
هوش مصنوعی: هر اندیشهای که دیگران به آن مباهات میکنند و در محافل ادبی به آن افتخار میزنند، در دنیای من چیزی جز یک خواب فراموششده است.
هوش مصنوعی: پرچم دود مانند چرخ است که از کاه و خرمن من بلند شده و خاکی است که بر کفش من نشسته و پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: در آسمان به مانند دایرهای از فریب و دامی برای من است، اما من در مکانی فراتر از زمان و مکان قرار دارم که سفر به آن آسان است و ذهن من به آنجا راه مییابد.
هوش مصنوعی: چرخ نیلی که به زیبایی و روشنی معروف است، هنگامی که به عمق آن نگاه کنی، به رنگ آبی بناگوش من میماند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر در حال تهیه نوشیدنی هستم که از دل و جانم سرچشمه میگیرد و با ذوق و احساس خاصی آن را میآشامم. این احساس من نسبت به زندگی و خویشتن به گونهای است که نشاندهنده شدت عواطف و تجربیات عمیق من است.
هوش مصنوعی: چهره افرادی که در آسمان به دور از دید ما هستند، شبیه به نوری است که از مهتاب میتابد و این نور ناشی از چراغی است که در زیر سرپوش من پنهان شده است.
هوش مصنوعی: سخنان من باعث شادی و شور صوفیان شده است و احساس من مانند خم شراب، پر از عشق و اتحاد است.
هوش مصنوعی: در این فضا، اثر مستی من به قدری قوی است که هر گوشه و کنار این مکان مانند دیوار و در، تحت تأثیر آن حال بیهوش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در میخانه، جایی که معمولا شادمانی و خوشحالی حاکم است، من به آرامش و رضایت رسیدهام و درد و غم زندگیام را در این مکان یافتهام. سر مستیام از شراب و لذتهای اینجا به من بخشیده شده است.
هوش مصنوعی: من از پارچه نامرغوب، لباس و دستاری ساده درست کردهام و از درد گرسنگی و فقر، جریانی خونین در دل دارم.
هوش مصنوعی: هیچ زاهدی در دنیا به مانند من نیست؛ این جامهای که بر تن دارم، تنها مثل یک پرده ساده است که روی دوشم افتاده است.
هوش مصنوعی: حلقهای که به نشانه بندگی عشق در گوشم است وجود دارد و امیدوارم چشمهای بد از این حلقه که در گوش من هست دور باشند.
هوش مصنوعی: اگر هم صدایی وجود نداشته باشد، نفس من بدل به کلامی زیبا و دلکش نخواهد شد؛ وگرنه، در سکوت من، شور و حال دنیا نهفته است.
هوش مصنوعی: سخنان من به دو جهان نمیرسد، زیرا عشق بر سرم دست نوازشی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حشر آرام لقب آتش خس پوش من است
زهره زهر نما باده سر جوش من است؟
خندد از چهره خارم گل رخسار کسی
همچو دل آینه ای در بغل هوش من است
تا مروت نکشد خجلت رسوایی خویش
[...]
صدف گوهر اسرار نهان گوش من است
چشمه بحر معانی قدح هوش من است
موج طوفان خرد جنبش آغوش من است
شور دریای سخن از دل پرجوش من است
لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است
چشم مخمور بتان خواب فراموش من است
آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات
چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است
نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.