گرچه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا
در سواد دل بهاری هست چون عنبر مرا
آرزویی هر زمان در دل بر آتش می نهم
آتش بی دود، باشد عیب چون مجمر مرا
جوهر آیینه من چون زره زیر قباست
در صفای سینه پوشیده است بس جوهر مرا
نعمتی چون سیر چشمی نیست بر خوان وجود
بی نیاز از بحر دارد آب این گوهر مرا
چهره خورشید پنهان است در زنگار من
می زند صیقل به چشم بسته روشنگر مرا
گرچه چون شبنم درین گلشن غریب افتادهام
باغبان از دامن گل می کند بستر مرا
بس که دیدم سرد مهری از نسیم نوبهار
باده خون مرده شد چون لاله در ساغر مرا
سنگ خارا را شرار من گریبان پاره کرد
ساده لوح آن کس که می پوشد به خاکستر مرا
می شود از غفلت سرشار من رگ های خواب
سوزن الماس اگر ریزند در بستر مرا
خرده بینی نیست صائب، ور نه چون خال بتان
یک جهان معنی است در هر نقطه ای مضمر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: بیتهای این شعر بیانگر تضادهای روحی و عاطفی شاعر است. او با وجود داشتن ظاهری خزانزده و غمگین، در باطن خود احساسهایی شگرف و گرانبها دارد. شاعر در تلاش است آرزوهایش را زنده نگهدارد و رغم مشکلات، جوهر ارزشمند وجودش را حفظ کند. اشاره به زیبایی نهفته در وجود و چهرهای که همچون خورشید پنهان است، نشاندهنده امید و روشنی در دل شاعر است. در نهایت، شاعر به پیچیدگیهای روحی خود و تجارب تلخ عاشقانهاش اشاره میکند و از غفلت و سردی دنیای بیرون مینالد. این شعر را میتوان در چارچوب یک سفر درونی و جستجوی معنا و حقیقت وجودی تعبیر کرد.
هوش مصنوعی: هرچند که چهرهام در این فصل شبیه خزان است و حالتی زرد دارد، اما در عمق دل و در درونم، بهاری وجود دارد که مانند عطر خوش عنبر است.
هوش مصنوعی: هر بار که آرزویی در دل دارم، آن را به آتش میافروزم. این آتش هیچ دودی ندارد، اما این نقص مثل مجمر (محل سوختن) برای من است.
هوش مصنوعی: جوهره و ذات من مانند زرهای زیر لباس، در دل صاف و پاک من پنهان است و به همین دلیل، ارزش و گوهری که دارم به خوبی قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: سیر کردن چشم به زیباییها، نعمتی بزرگتر از هر چیز دیگری است. بر سر سفره وجود، بینیاز از هر چیز دیگر، آب این گوهر هم جزیی از آن زیبایی است.
هوش مصنوعی: روشنایی خورشید در پشت کدورتها و زنگارهای زندگی من پنهان شده است و با تلاشی مشابه صیقل زدن، به چشمان بستهام روشنی میبخشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مانند شبنمی در این گلزار بیکس و تنها افتادهام، باغبان از دامن گل برای من زیرپایی میسازد.
هوش مصنوعی: به خاطر سرمای بیمهری که از نسیم بهار احساس کردم، حالا مانند لالهای در جام، بادهام از خون مرده پر شده است.
هوش مصنوعی: آتش وجود من به سنگ سختی آسیب زده و آن کس که به سادگی از من دوری میکند، در واقع به خاکستر شدم و خود را در چیزهای بیارزش میپوشاند.
هوش مصنوعی: اگر غفلت و بیتوجهیام تمام شود، میتوانم آرامش و خواب عمیق را با اشیای قیمتی چون الماس تجربه کنم، به طوری که در بستر زندگیام اثر بگذارند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم جزئی نگر باشیم، باید توجه داشته باشیم که هر جزئی از وجود معانی عمیق و گوناگونی در خود دارد، بهطوریکه هر نقطه و جزئی میتواند دنیایی از مفهوم را در بر بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گوهری گویا کزو شد دیده پرگوهر مرا
کرد مشکین چنبر او پشت چون چنبر مرا
عشق او سیمین و زرّین کرد روی و موی من
او همی خواهد که بِفریبد به سیم و زر مرا
تا مرا دل آس شد در آسیای عشق او
[...]
کوه گفت: از شرم حلمش عاشقم بر ماه دی
زانکه باد ماه دی در سر کشد چادر مرا
شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا
کشتی از باد مخالف گشت بی لنگر مرا
تا چو طوطی از سخن کردند شیرین کام من
نی به ناخن می کند شیرینی شکر مرا
موج را سرگشته سازد حلقه گرداب بیش
[...]
گر به دام افتد هوای گلستان در سر مرا
آتش پرواز گردد یاد بال و پر مرا
آهن شمشیر من در صلب خارا برق بود
سوخت خون ساده لوحی در رگ جوهر مرا
صیقل آیینه ام در سنگ خارا می نمود
[...]
آن نگار چیت گر آمد شبی بر سر مرا
نیست دیگر آرزوی بالش و بستر مرا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.