ترک خودی مراد ز قطع مراحل است
این بار هر کجا فتد از دوش منزل است
آب ستاده رشته برون آورد ز پا
بگسل ز همرهی که گرانجان و کاهل است
یکرنگ دل چو شد تن خاکی گهر شود
دل متحد به جسم چو شد مهره گل است
دست از خودی بشوی که در دفتر وجود
فردی که در حساب بود فرد باطل است
شهرت بود ز ریزش اگر مطلب کریم
در چشم بی نیازی ما کم ز سایل است
در زیر سقف چرخ نفس راست ساختن
آسوده زیستن ته دیوار مایل است
گیراترست خلق خویش از خون بیگناه
دامن کشیدن از گل بی خار مشکل است
چون زخم، سینه چاک برون می دود ز پوست
خونم ز بس که تشنه شمشیر قاتل است
گفتار جاهلان ز شنیدن بود فزون
خرجش ز دخل بیش بود هر که غافل است
با قامت خمیده جوانانه زیستن
در زیر تیغ بال فشانی ز بسمل است
تسلیم شو که عقده دل را گشادگی
بی برگریز ناخن تدبیر مشکل است
صبح از ستاره ساخت تهی دامن فلک
کم نیست دانه بهر زمینی که قابل است
از خوشه راز دانه مستور فاش شد
گل می کند ز تیغ زبان هر چه در دل است
از خاک دلنشین نتوان برگرفت دل
بیرون شدن ز کوی خرابات مشکل است
صائب هزار بار به از عقل ناقص است
در چشم امتیاز جنونی که کامل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مباحثی دربارهٔ خودشناسی، ترک خودی و بررسی مراحل زندگی میپردازد. شاعر بر این نکته تأکید میکند که رهایی از عالم خودی و خودمحوری، انسان را به درک عمیقتری از حقیقت وجود نزدیکتر میکند. او به محدودیتهای جسم و درک انسانی اشاره میکند و بر ضرورت تسلیم به نیروهای بزرگتر تأکید دارد. همچنین، در انتقاد از جاهلان و بیخبران، به این موضوع میپردازد که هر چه انسان از خودخواهی و خودمحوری فاصله بگیرد، میتواند به حقیقت نزدیکتر شود. در نهایت، شاعر به زیباییهای زندگی و ضرورت برخورداری از دیانت و سیر و سلوک در مسیری صادقانه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ترک خودی به معنای رها کردن خود و خواستههاست، و منظور از این بیت این است که این بار هر جا که بروی، به منزلی جدید یا مرحلهای تازه وارد میشوی.
هوش مصنوعی: آب ایستاده است و رشته را از پا بیرون میآورد. از همراهی یا دوستی که سنگین و کند است، دور شو.
هوش مصنوعی: وقتی دل پاک و صاف میشود، مثل یک گوهر باارزش میگردد. وقتی دل با جسم یکی میشود، مانند یک تکه گل ساده و بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: از وابستگی به نفس خود دست بردار، زیرا در سرنوشت کسی که در آن ثبت شده، خود فردی که به حساب میآید، بیمعنا است.
هوش مصنوعی: اگر انسان درک کند که چیزهای کوچک و بیارزش نمیتوانند تأثیری بر عظمت و زیبایی یک شخصیت داشته باشند، در این صورت، خود را از نیاز به تأیید دیگران رها میکند و به شایستگیهای درونی خود دلبسته خواهد شد. شهرت و محبوبیت واقعی از عمق وجود و خلوص نیت ناشی میشود، نه از عواملی سطحی و زودگذر.
هوش مصنوعی: زندگی کردن در زیر آسمان و با نفس راحت کشیدن، نوعی آرامش است که فقط در گوشهای از دنیا به دست میآید.
هوش مصنوعی: در آغوش گرفتن و نگهداشتن خویشتن، از گناه بیگناهی سختتر است، زیرا جدا شدن از زیباییهای خالص و بدون عیب کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که زخمها بهسختی، بهطور آشکار از سینهام بیرون میزنند، مانند خون که از پوست بیرون میآید، بهخاطر اینکه شدیداً تشنهی شمشیر قاتل هستم.
هوش مصنوعی: سخن جاهلان بیشتر از آنچه که میدانند و میشنوند است و هزینه آن بیشتر از درآمدشان میشود. هر کسی که بیخبر و غافل است، در این وضعیت گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: زندگی کردن با اندامی خمیده مانند جوانی، در شرایطی که زیر فشار و سختیها هستی، به مانند جان دادن در زیر تیغی است که از شدت فشار و درد ناشی میشود.
هوش مصنوعی: تسلیم شو تا از دلتنگیهایت رها شوی، زیرا برطرف کردن درد و مشکلات با تدبیر و برنامهریزی سخت است.
هوش مصنوعی: صبح در آسمان که پر از ستارههاست، نشاندهندهی این است که برای هر زمینی که شایسته و قابل است، دانههای زیادی وجود دارد. به عبارت دیگر، برای هر زمین مستعدی، نعمتها و منابع فراوانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: از خوشه راز دانهای که پنهان بود، حقیقت آشکار شد. گل میکند، یعنی احساسات و رازها با زبانی که تند و تیز است، از دل بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: از خاک دلپذیر نتوان دل را جدا کرد و ترک کردن کوی میخانه کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: عقل ناقص نمیتواند به درستی تفاوتها را تشخیص دهد، اما گاهی جنون و شور و شوقی که کامل و عمیق است، ارزش بیشتری دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر گل مل آر خیز که وقت گل و مل است
گل عاشق مل است که مل قصه گل است
اکنون چرای آهو در دشت سنبل است
بر شاخ ها ز بلبل پیوسته غلغل است
ای سروری که قول تو چون وحی منزل است
کارت چون معجزات رسولان مُرسَل است
عالی دو آیت است علا و بها بهم
در شان دین و دولت تو هر دو منزل است
هر روز بر دوام دهد آفتاب نور
[...]
در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است
و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است
گاهی حدیث من ز غزلهای قمری است
گاهی سماع من ز نواهای بلبل است
گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است
[...]
لفظ الهی از ره اطلاق مشکل است
اینجا دگر نه معنی لاهوت حاصل است
مشتاب ساربان که مرا پای در گل است
در گردنم ز حلقه زلفش سلاسل است
تعجیل میکنی تو و پایم نمیرود
بیرون شدن ز منزل اصحاب مشکل است
شیرینی وصال چو بیتلخی فراق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.