در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن
در زمین عاریت چون غافلان منزل مکن
تا دل ویرانه ای را می توان تعمیر کرد
نقد اوقات گرامی صرف آب و گل مکن
جز زمین گیری ندارد پله عشق مجاز
آشیان چون قمریان بر سر و پا در گل مکن
چشم اگر داری که پا در دامن منزل کشی
همرهی در قطع ره با مردم کاهل مکن
نقد جان را عاقبت تسلیم چون خواهی نمود
از تپیدن بیش ازین خون در دل قاتل مکن
نقل زاد آخرت با دست تنها مشکل است
بخل در برگ و نوا زنهار با سایل مکن
بی نگهبان نفس سرکش می شود مطلق عنان
از کمین خویشتن صیاد را غافل مکن
صرف باطل ساختی سر جوش ایام حیات
باری این ته جرعه اوقات را باطل مکن
شمع از آتش زبانی سر به جای پا نهاد
از سبک مغزی زبان بازی به یک محفل مکن
یک جهت شو در طریق عشق چون مردان مرد
بیش ازین اوقات صائب صرف لاطایل مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوش بر افسانه اغیار سنگیندل مکن
کار را بر خویش و بر ما ای صنم مشکل مکن
ما رضای دوست را بر خود مقدم داشتیم
بیسبب در حق ما اندیشه باطل مکن
ما ز تو یک لحظهای آرام جان غافل نهایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.