گنجور

 
صائب تبریزی

زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد

کمند وحدت ما موجه خطر باشد

بجز دهان تو کزچهره است خندانتر

که دیده غنچه که از گل شکفته ترباشد

زمی فروغ لب لعل اودوبالا شد

می دو آتشه را نشأه دگر باشد

به سخت رومکن اظهار تنگدستی خویش

بشوی دست ز آبی که در گهرباشد

بیان شوق محال است ورنه نامه من

نه نامه ای است که محتاج نامه برباشد

گره به سایه ابربهار نتوان زد

مبند دل به حیاتی که در گذر باشد

به بردباری من نیست کوهکن در عشق

که کوه بردل من سایه کمرباشد

زتیره بختی خود شکوه نیست عاشق را

که ناله در دل شب بیش کارگر باشد

اگر به ترک کله دیگران شوند آزاد

کلاه مردم آزاده ترک سرباشد

به راستی زثمره همچوسرو قانع باش

که پشت شاخ خم از منت ثمر باشد

دعای مردم افتاده رد نمی گردد

حذر کنید زدستی که زیر سر باشد

زعیب خویش هنر نیست چشم پوشیدن

که پرده پوشی عیب کسان هنر باشد

سرود عشق ز تن پروران مجو صائب

چه ناله خیزد ازان نی که پرشکر باشد

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد

فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد

هر آنکه توشهٔ روزی و گوشه‌ای دارد

به راستی ملک ملک بحر و بر باشد

زیادت از سرت ار یک کُلَه به دست آری

[...]

سعدی

کسی به حمد و ثنای برادران عزیز

ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد

ز دشمنان شنو ای دوست تا چه می‌گویند

که عیب در نظر دوستان هنر باشد

حکیم نزاری

اگر به جایِ تو ما را کسی دگر باشد

به جز خیال نه ممکن بود اگر باشد

سری که در قدمت می رود به حکمِ قضا

دریغ نیست به دستِ من این قدر باشد

چو بالِ نسر بسوزد ز پرتوِ خورشید

[...]

امیرخسرو دهلوی

اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد

بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد

حکایت من و او عشق نیست می دانم

که عشق دیگر و دیوانگی دگر باشد

رو، ای نسیم صبا و از آن دو چشم سیاه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
ابن یمین

کسی بمدح و ثنای برادران عزیز

ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد

ز دشمنان شنو ایدوست تا چه میگویند

که عیب در نظر دوستان هنر باشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه